بایگانی برچسب ها : دست نوشته های مرحوم یحیی زاده

انگار تیپ الغدیر طلسم شده است

بچه ها شور و حال خوبی داشتند اکثرا مشغول گپ زدن و خندیدن بودند بعضی هم در گوشه ای قرآن می خواندند یا وصیت نامه می نوشتند. در میان این جمع چند پیرمرد نیز دیدم و همچنین اطفالی که بسیار کوچک بودند وانسان باورش نمی شد که بیش از 15-14 سال داشته باشند. ادامه مطلب »

جنگ، جنگ است!

برگی از روز نوشت های مرحوم  حجت الاسلام و المسلمین حاج سید جلال یحیی زاده دفتر اول، مجلس نهم، صفحه آخر تاریخ نگارش 4/ 5 / 91 … پس از نماز به خانه آمدم، نان و پنیر و سبزی مثل اکثر شبها افطاری کامل من بود، و بعد از آنهم بلافاصله ام الزوجه و هدایت و محمد (برادر های خانواده) ... ادامه مطلب »

السلام علیک یا ممتحنه ، امتحنک الذی خلقک ، فوجدک لما امتحنک صابرة ، انا لک مصدق!

هنوز هم مشکلات فراوانی دارم! هنوز هم هرروز ازحضرت درخواست هایی دارم! هنوز هم برای عاقبت خیری، برای برزخ و قیامت به شدت، نیازمند لطف وعنایت بی بی دوعالم ، مادرم زهرا سلام الله علیها هستم! ادامه مطلب »

سنگر تخریب

دیشب ( شب جمعه ) چهار نفر از برادران تخریب با سرپرستی برادر عباس مبینی برای مین گذاری می روند که در هنگام نزدیک شدن به خط دشمن ، دشمن با گلوله تانک بسوی آنها شلیک می کند که دو نفر از برادران که جعبه های مین حمل می کردند بر اثر اصابت ترکش به مین ها و انفجار، پودر می شوند و هیچ اثری از آنها باقی نمی ماند. ادامه مطلب »