بایگانی برچسب ها : یادداشت های جبهه

من وقتی چند روز در کربلای 5 با او بودم احساس کردم محمود از زمین خیلی فاصله دارد و به آسمان بسیار نزدیک

من وقتی چند روز در کربلای 5 با او بودم احساس کردم محمود از زمین خیلی فاصله دارد و به آسمان بسیار نزدیک. به همین جهت وقتی از جبهه برگشته بودم به پدر و مادرم گفتم محمود را دعا کنید، احساس می کنم خیلی به شهادت نزدیک است و خودم نیز اورا دعا می کردم. ادامه مطلب »

آنچه همیشه در فکرش بودم و در تب و تابش می سوختم ظاهرا امشب صورت می گیرد

گذشته از همه این ها خیال می کنم به همان اندازه که این چند روز موفق نشدم بدن خود را پاکیزه کنم و حمام بروم و شستشو دهم ، در این چندسال هم توفیق پیدا نکردم قلب را از آثام ، آمال ، اهواء و .. . خالی سازم و پاکسازی نمایم. ولی همیشه خواسته قلبی من این بوده است که او ابتدا پاکم کند و بعدخاکم و اگر چنین چیزی امکان ندارد هرچه زودتر مرا از بین ببرد تا بیشترازاین بی شرمی نکنم و روسیاه نشوم. ادامه مطلب »

بمباران شیمیائی

این بمب ها عجیب وحشتناک است و اثرات آن ، بی درمان یا دیر درمان. بعضی انسان ها که مجروح شیمیائی شده اند بعد از سالها بر اثر همان جراحات شهید شده اند. و این در حالی بوده است که پس از گذشت مدت کوتاهی از مجروحیت، حالشان به حسب ظاهر کاملا خوب شده بوده است. ادامه مطلب »

این سید دیوانه به چه عشقی به جبهه می آید؟

شاید گاهی حساب ایام هفته از دستم برود ولی همین احساس و همین اندوه به یادم می اندازد که عصر پنجشنبه است . دلم واقعا می گیرد. جدا عصر پنجشنبه شدیدا به جای خلوتی نیاز پیدا می کنم که بنشینم و هق هق گریه کنم ، از فراق دوستان و یاران بگریم. ادامه مطلب »

اینجا مجنون است و واقعا دارالمجانین، هرکه اینجاست دیوانه است.

مگر ممکن است انسان عاقلی! خانه و زندگی را رها کند و بیاید در جزایر مجنون با آن هوای بسیارگرم شرجی و با آن موشها و پشه های فراوانش زندگی کند، نه هرکه اینجاست دیوانه است، دیوانه ی دیوانه! اما .... ادامه مطلب »

این عوضی می خواهد عوض شود.

خدایا تو می دانی من با اعصابی ضعیف و با بیماری که دارم در خانه و کنار خانواده هم زندگی برایم سخت است، چه رسد به زندگی در زیر چادر یا در سنگر های جبهه خوزستان ، از یک طرف شدت حرارت آفتاب ، از طرف دیگر .... ادامه مطلب »

سنگر تخریب

دیشب ( شب جمعه ) چهار نفر از برادران تخریب با سرپرستی برادر عباس مبینی برای مین گذاری می روند که در هنگام نزدیک شدن به خط دشمن ، دشمن با گلوله تانک بسوی آنها شلیک می کند که دو نفر از برادران که جعبه های مین حمل می کردند بر اثر اصابت ترکش به مین ها و انفجار، پودر می شوند و هیچ اثری از آنها باقی نمی ماند. ادامه مطلب »