از مجموعه روزنوشت های زنده یاد سید جلال یحیی زاده
تاریخ نگارش: ۶ خرداد ۱۳۸۸
مادر !
باشنیدن کلمه مقدس “مادر” ضربان قلبم سرعت میگیرد! اما باور کنید از این تعبیر مقدس، ابتدا ذهنم، قلبم به سمت جده سادات، حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها حرکت می کند!
مصیبت مادرم حضرت زهرا علیها السلام بیش ازمصیبت کربلای فرزندش، مرا منکسر می کند! البته من هر وقت ، هرکار مشکلی دارم ، اورا صدا می زنم، هرچند آن وجود مقدس، هنوز هم ” الجار ثم الدار ” را رعایت می کند!
خدای من !
چه شد این دفتر هفتم مجلس هشتم ، در روز دوم جمادی الثانیه و روزدوم فاطمیه دوم ، گشوده شد، نمیدانم!
دفتری که اینچنین گشوده گردد، کی و چگونه بسته خواهد شد، نمی دانم و خدا می داند !
خدای من
به مادرم حضرت زهرا مرا ببخش و از خطا هایم درگذر! همین چند روز قبل بود که آقاتهرانی ، نماینده تهران در مورد نمایندگی و نماینده شدن از قول آیت الله بهجت که خودش استفسار کرده بود، نقل کرد که به شدت انسان را از بزرگی این مسئولیت و خطیری آن می ترساند!
نمی دانم چرا وقتی چنین مطالبی می شنوم و همواره در آنطور مواقع، آرزوی (…..)* خود می کنم!
شاید با توجه به زلات و ضلالات این مسیر، راه دیگری برای رستگاری نمی بینم!
و بهرحال از طریق دیگر فیض فوز را برای خود دور از دسترس یا حتی از محالات می دانم!
اللهم بحق فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها والسرالمستودع فیها.. .
خدایا ( به حضرت زهرا سلام الله علیها ) چنان کن سرانجام کار
توخشنود باشی و ما رستگار. (آمین یا رب العالمین)
———–
* در اصل نوشته جای نقطه چین خالی است ولی از سیاق نوشته های مشابه استنباط می شود مراد آنمرحوم ” مرگ و شهادت در راه خدا” بوده باشد.
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.