توضیح:
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین یحیی زاده رحمه الله علیه، از روزهای آغازین نمایندگی مجلس در دوره هفتم در سال ۸۳ ، روزانه اقدام به یادداشتبرداری از فعّالیّتهای خودو برنامههایی که در آن حضور داشت(اعمّ از جلسات مجلس یا جلسات اداری، ملاقاتهای مردمی یا با مسؤولان و …) مینمود.
این روزنوشتها که تا قبل از حادثه سکته مغزی ایشان در اسفند ۹۱، ادامه یافت، مجموعهای عظیم حاوی ۵۲ دفتر و حدود ۹ هزار صفحه را سامان داده است و منبعی گرانبها برای شناخت فعّالیّتهای ایشان در کسوت نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی و حکایتگری صادق از روحیّات و انگیزههای آن مرحوم و مبانی نظری اقدامات و مواضع ایشان است.
همچنین این یادداشتها سندی باارزش و مستند پیرامون مسائل مربوط به مجلس شورای اسلامی از آغاز دوره هفتم تا اواخر سال اول دوره نهم و نیز منبعی ذیقیمت برای تدوین تاریخ استان یزد و بویژه شهرستانهای تفت و میبد در حدفاصل سالهای ۸۳ تا ۹۱ است.
به یاری الهی ، تدریجاً بخشهایی از این روزنوشتها که برای عموم قابل استفاده است، منتشر میشود.
یکشنبه 83/12/9
… بعد از نماز صبح، به لابی پارلمان رفته که در این زمان که حدود ساعت 6 بود، تعدادی از نمایندهها برای ثبتنام جهت مخالفت یا موافقت [با کلیّات لایحه بودجه سال 84] آمده بودند. من هم پس از تأنّی، به عنوان مخالف هفتم ثبتنام کردم که چون 15 موافق- 15 مخالف میتوانند صحبت کنند، من میتوانم صحبت کنم؛ ولی ساعت 8 وقت را به آقای مصباحیمقدم دادم که نوبت مخالفت او بیش از 20 بود و نوبتش نمیشد. جالب اینکه نام آقای تابش به عنوان موافق سوم و نام آقای پاکنژاد به عنوان مخالف [چهارم] مطرح است!
قبل از جلسه آقای حداد گفت: امروز در مورد بودجه، سیما هم مستقیم پخش میکند و مراعات کنیم!
…
امروز ظهر فهمیدم آقای دکتر افروغ بعد از تذکر آییننامهای ابتدای صبح امروز در اینکه چرا هیأت رئیسه، تحقیق و تفحص از مشارکت زنان را اعلام نکرده تا تصویب شود و مشارکت زنان اینطور گستاخی و جسارت خرج ندهد، به هرحال بعد از این تذکر دچار سکته میشود و دو دکتر قلب حاضر در مجلس، آقای دکتر حیدرپور و دکتر حسینی او را کمک کرده و بلافاصله او را به بیمارستان قلب شهید رجایی میرسانند، من آن وقت تماس گرفتم، گفتند دارند از او عکس میگیرند. دو ساعت بعدش با موبایلش تماس گرفتم، دست پسرش بود و گفت: الآن امکانپذیر نیست. ساعت 6 تماس گرفتم، موبایل دست خانمش بود، وقتی مرا شناخت، موبایل به دکتر افروغ داد، او گفت: ساعت 12/30 دچار ایست کامل قلبی شدم و رفته بودم، تلاش پزشکان مرا برگردانده است و … به هرحال گفت: حداقل یک هفته باید در c.c.u.بستری باشد.
دوشنبه 10/12/83
…
بخش دوم جلسه 82 [مجلس هفتم]
ساعت 10/12 جلسه پایان یافت. بلافاصله برای تجدید وضو و نماز مراجعه کردم و بعد از نماز میخواستم به سمت رستوران برای صرف ناهار بروم که دیدم آقای آرینمنش، آشتیانی، ربانی، تاجزاده، رحیمیان برای عیادت آقای دکتر افروغ میروند.
صبح من به آنها گفته بودم ظهر با هم برویم و حالا نزدیک بود مرا جا بگذارند. به هرحال آنها ناهار خورده بودند و من ناهار نخورده همراه با آنها با دو ماشین مجلس به آنجا رفتیم و هرچه سریع رفتیم و ترافیک سبک بود ولی به هر حال وقتی وارد پارلمان شدم ساعت 2/29 بود و همان لحظه مجلس شروع به کار کرد؛ ولی خدادادی گفت: نیم ساعت تاخیر داری، میتوانی برای این نیم ساعت تقاضای مرخصی کنی و من چنین کردم و البته آقای سبحانینیا، مسؤول مرخصیها در ابتدا به شوخی و جدی گفت: امروز قرار است نام کسانی که تأخیر دارند اعلام کنیم و تو باید به عنوان نماینده تاخیر کننده … گفتم: کاری که شما می بایست انجام میدادی و به عنوان هیأت رئیسه، تیمی را برای عیادت دکتر افروغ میفرستادی ما انجام دادیم، باید منت ما هم بکشید!
از نکات جالب این بود که یک دسته گل بزرگ و قیمتی از سوی صداوسیما آورده بودند کنار آقای افروغ گذاشته بودند و یکی هم از سوی میراث فرهنگی؛ دو دستگاهی که بیشترین خشم آقای افروغ را آنها ایجاد نموده بودند. به آقای افروغ گفتم: اینها که گل نیست، اینها خار است، بگذار کنار بیندازیم و بعد گفتم: جای دسته گل سازمان مشارکت زنان خالی است و اگر آنها هم بیاورند مطمئن میشوم برای کشتن تو چنین کردهاند! ضمناً بعد از تذکر در مورد تحقیق و تفحص از مشارکت زنان افروغ سکته کرد.
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.
زيبا بود مرسي