دو روز بعد وقتی داشتم می رفتم کلاس، یه دفعه صدام کرد و فرمود: انگشترت را گم کردم . بعد دستشو برد تو جیبش و یه دونه ساعت مچی رو در آورد و فرمود: این هم باشه سوغات ویِژه من به شما ! البته برای همه طلبه ها ی شهر ، تربت امام حسین علیه السلام و جانماز کوچیک سوغات آورده بود. ادامه مطلب »