جمعه 6 آبان 84
دفتر هشتم
السلام علی من امر اهله و عیاله بالنیاحة علیه قبل [وقوع] القتل الیه
اين دفتر كه هشتمين دفتر از اين نوع ميباشد، با سلامي به امام هشتم عليه السلام آغاز ميكنم!
در زندگي هرجا درماندهام، هرجا سرم به سنگ خورده، هرجا هيچ روزنه اميدي نميديدهام، به او پناه بردهام و اكثراً به اين شيوه، مشكلاتم حل گرديده است.
واقعاً چنين بوده است! و من به همين جهت در زمان پر شدن اين دفتر، به خيلي موفقيتها طمع دارم و چشم انداز روشني ميبينم، اميدوارم كه حضرت مرا در اين مسير كمك نمايد!
اما شروع اين دفتر، مقارن با يكي از قلههاي رفيع ماه ويژه خدا، شهر الله رمضان است؛
روز قدس
دقيقاً اين دفتر، جمعه 24 رمضان 1426، روز قدس اين سال آغاز ميشود. امسال روز قدس داراي ويژگيهاي خاصي است!
از قدس گذشته تا امروز در عرصه بيت المقدس، حداقل دو قضيه مهم اتفاق افتاده است؛
مرگ مشكوك مهره سوخته اسرائيل، ياسر عرفات و جانشيني ابومازن، عامل سرسپردهتر، كه خيلي به اين قضيه نميپردازم.
اما مهمّ ديگر، عقبنشيني اجباري صهيونيستها از منطقه غزه بود. اين عقبنشيني تاريخي نيز قطعاً به جهت فعاليت حزب الله و انتفاضه محقق شد. اما در اين عقبنشيني، صهيونيستها، هدف مهمي نيز دنبال ميكردند؛ آنها خواستند با اين حركت به سران وابسته و بيهويت كشورهاي عربي بفهمانند ميتوان بدون جنگ و با مذاكره، بر اسرائيل غالب شد! تا بين اعراب اختلاف بيندازند؛ عدهاي بر اين اعتقاد باشند و دست ذلت را دراز كنند و عدهاي نيز (و به ويژه مردمان فهميده اين ممالك) با اين كار مخالفت ورزند و به اين شكل، آنها از تز استعماري و كهنه «اختلاف بينداز و حكومت كن» بهره برده، چند صباح ديگري در آن مناطق جولان بدهند!
به هرحال در اين روز مبارك از اين ماه بسيار مبارك از خداي قادر، خواهانم كه هر چه زودتر مسلمانان را بر اين دشمن ديرينه، صهيونيستها و اربابانش، غالب بفرمايد تا ما در آينده بسيار نزديك، شاهد جهان بدون صهيونيسم باشيم. انه علي ذلك لقدير! أ ليس الصبح بقريب!
یکشنبه 8 آبان 84
[دیدار کارگزاران نظام با رهبر معظم انقلاب]
وقتی وارد حسینیه شدم، حدود یک ربع به ساعت 4 بود. هنوز کلّاً دو صف در حسینیه حضور داشتند. آقای اعرافی هم در صف دوم بود، من هم با 7،8 نفر فاصله از ایشان کنار ستونی نشستم و البته میدانستم که امکان تهیه تصویر از این زاویه کم است.
به هر حال مسؤولان نظام گروه گروه وارد میشدند، وزرا با همدیگر وارد حسینیه شده و همه پشت به دیوار در دو طرف محل جلوس رهبری نشستند. … حسینیه خیلی سریع پر شد.
…
چه نمازی؟!
وقتی در صف نماز در همان قسمتهای جلو قرارگرفتم، چند نفر جلوی ما صف درست کردند که من چون تکبیرﺓ الاحرام گفته بودم، ناچار ایستادم؛ ولی یاد نمازهای روزهای حج در مسجدالحرام افتادم؛ شاید به نحوی وضع بدتر هم بود، در هر سجده، عمامه من هم از فشار میافتاد! بعد از نماز مغرب، فوری از آنجا بلند شده به جای دیگری رفتم؛ احتیاطاً نماز مغرب اعاده [نمودم]، نافله را خواندم، عشاء را به آقا اقتداء کردم، آن هم با خیال راحت!
شلوغی افطار هم دست کمی از نماز نداشت!
این قدر شلوغ بود که من و آقای اعرافی و نیازی که همراه بودیم، اصلاً در پایین جایی پیدا نکردیم و بعد از مدتی، در صف شلوغ رفتن به طبقه بالا رفتیم و آنجا سر سفره نشستیم.
غذا چلومرغ ساده و ماست کوچک بود، البته خرما و زولبیا و سبزی نیز سر سفره بود.
ملاقاتها!
علاوه بر کسب فیض از سخنان مقام معظم رهبری هدف دیگر ما از شرکت در این جلسات، دیدار با وزرا و مسؤولان است که در این راستا امروز هم دنبال آن بودیم.
… با آقای وزیر راه در مورد اعزام زوار میبدی از ایستگاه میبد به مشهد، صحبت کردیم… با آقای وزیر کشور پورمحمدی صحبت کردیم… با آقای دکتر الهام درمورد وقت ملاقات با رئیس جمهور…
صد حيف كه دارد تمام ميشود
ماه رمضان هم به روزهاي آخر خود رسيده است. متاسفانه نتوانستم خيلي استفاده كنم؛ ولي همين تنها بودن در خانه هم، به دليل اينكه مقداري مرا وادار به انجام كارهاي خانه براي مسائل شخصي خودم مينمود، سازنده بود؛ هم از اينكه خلوتي بود، گاهي ميشد با خدا حرف زد.
به هرحال بر آنچه داده شد، شاكرم و از آنچه به من نرسيد، تاسف ميخورم. اميدوارم خداوند متعال، عنايتش را در حق من اضافه كند و مرا به آنچه كه نياز و ضرورت براي من باشد نایل گرداند.
در بعضي موارد مثل ختم قرآن، نسبت به سال قبل كمي موفق بودهام؛ ولي باز هم اصلاً خوشايند نيست!
… به هرحال بعد از ساعت 11 ميخوابم. سحر حدود ساعت 3 بيدار ميشوم؛ همان باقيمانده برنج شنبه كه از ميبد آوردم، ميخورم. سري به زمين ميسايم. “اللهم لا تجعله آخر العهد من صيامنا ايّاه، فان جعلته فاجعلني مرحوماً و لا تجعلني محروماً”
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.