اشاره: مصاحبه ای در ذیل میآید، در سال ۱۳۹۲ با پیگیری جناب آقای محمد کلانتر مهرجردی صورت گرفته و در یادنامهای که در اولین سالگرد آن مرحوم به همت ایشان منتشر شده، چاپ گردید.
غلامعلی حداد عادل: ساده زیست، با اخلاق و خدمتگزار
حداد عادل، منتخب مردم تهران در مجلس شورای اسلامی از سال ۸۳ در مجلسی با مرحوم یحییزاده آشنا شده و در طول این دوره ارتباط نزدیکی با ایشان داشت.
ابتدا، درود خودم را نثار روح پرفتوح دوست نازنین از دست رفته، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید جلال یحییزاده میکنم که غم و اندوه او بر دل و جان ما داغی فراموشناشدنی گذاشته است. بنده با شروع مجلس هفتم و قبل از گشایش این مجلس در سال ۸۳ با مرحوم یحییزاده آشنا شدم.
حاج آقا یحییزاده در آن زمان برای بار اول به نمایندگی از استان یزد انتخاب شده بود و ما در مقدمات کارهای مجلس هفتم با ایشان همکاریهایی را آغاز کردیم. در سالهای ۸۳ تا ۸۷ که بنده رئیس مجلس بودم، با آقای یحییزاده ارتباط منظم داشتم و یادداشتها و تذکرات ایشان مرتب به بنده میرسید.
تماس من با ایشان در مجلس هشتم بیشتر شد، چون در مجلس هشتم بنده به صحن مجلس آمده بودم و در ارتباط و صحبت با نمایندگان آزادی بیشتری داشتم. علاوه بر این، هم من و هم آقای یحییزاده عضو کمیسیون فرهنگی بودیم که ایشان یکی از اعضای فعال کمیسیون بود. خصوصیاتی داشت که همه را جذب میکرد و بنده علاقه زیادی نسبت به ایشان داشتم. به هر حال ایشان از نظر سیاسی با بصیرت و از نظر فعالیت بسیار پاک، منظم و پرکار بود و مورد اعتماد همه بود. از نظر سیاسی یک نماینده اصولگرا بود، با بصیرت و در خط رهبری بود، از انقلاب دفاع میکرد و به هیچ وجه آلوده به خطا و وسوسههایی که بعضیها گرفتار آن میشوند، نمیشد. در فتنه، در تبلیغات و موارد دیگر، به هیچ وجه چنین عیب و نقصی در تفکر و روش و رفتار سیاسی ایشان دیده نمیشد و به همین جهت معیار ترازوی ایشان برای انتخاب دوست این موارد بود.
دغدغه مردم
از نظر بنده آقای یحییزاده یک نماینده نمونه بود؛ یک روحانی تحصیلکرده که هم کار فکری و علمی انجام داده بود و هم حوزه علوم دینی را مدیریت کرده بود؛ انسانی سادهزیست، با اخلاق و خدمتگزار به مردم، مورد علاقه مردم و بسیار باهوش بود که به هیچ وجه به دنبال مالاندوزی، ثروتاندوزی، جاه و مقام و هیچ کدام از این امور نمیرفت و جز خدمت به اسلام و انقلاب و کشور و مردم، به خصوص مردم حوزه انتخابیه خود دغدغه دیگری نداشت.
منظم و سخت کوش
حضورش در مجلس و کمیسیون بسیار منظم بود. بسیار سختکوش بود. از نظر سرکشی به حوزه انتخابیه، تقریبا در تمام اوقات فراغتی که ایشان داشت و میتوانست سری به یزد و حوزه انتخابیه خود بزند، دریغ نمیکرد که حتی امروز برود و فردا برگردد. در متن مردم بود، با مردم میجوشید، مردمی بود، از درد و رنج و گرفتاریهای مردم با خبر بود. با مسئولین در استان، در تهران و با وزرا ارتباط داشت، خلاصه دل ایشان یکپارچه برای مردم میتپید.
تأثیر قطع آب زایندهرود در سکته آقای یحییزاده
در مورد سکته ایشان، حدس من این است که موضوع قطع آب زایندهرود به یزد که البته بعداً رفع شد و کمآبی که موجب نگرانی مردم شده بود، در افزایش نگرانی و فشار ایشان مؤثر بوده است. در مجلس دیدیم که ایشان چقدر برای حل این مشکل تلاش میکرد، همان روزها هم بود که خبردار شدیم ایشان به حال اغما رفته است.
ثبت وقایع یومیه در مجلس
یکی از خصوصیات ایشان این بود که دفترهایی داشت که در مجلس هر اتفاقی میافتاد، در آن ثبت و ضبط میکرد. بنده فکر میکنم اگر فرزندان ایشان آن دفترها را بررسی کنند، گزارش کاملی از حوادت مجلس هفتم و هشتم و بخشی از مجلس نهم توسط ایشان در آن دفترها ثبت شده باشد. من هیچگاه این دفترها را از ایشان نگرفتم و نخواندم، ولی خود ایشان میگفت که هر طرح و لایحهای که در مجلس مطرح شود، تصویب شدن یا نشدن آن و تعداد رأی هایمخالف، موافق و ممتنع را در آن دفتر ثبت می کرد.
نمایندهاصولگرا
آقای یحیی زاده در امور سیاسی یک نماینده مورد اعتماد اصولگرایان و یکی از ارکان اصولگرایی در مجلس هشتم و نهم بود؛ از نظر سیاسی خیلی مواظب بود و واقعا یک نماینده نمونه بود که جاذبه و دافعه مخصوص به خود را داشت و به وظیفه خود عمل میکرد.
من هیچگاه این دفترها را از ایشان نگرفتم و نخواندم، ولی خود ایشان میگفت که هر طرح و لایحهای که در مجلس مطرح شود، تصویب شدن یا نشدن آن و تعداد رأی هایمخالف، موافق و ممتنع را در آن دفتر ثبت می کرد.
چاشنی شوخطبعی در گفتوگوهای آقای یحییزاده
ایشان از نظر خصوصیات ظاهری، بسیار نجیب و مهربان، خوش روحیه و با صفا بود. در چشمانش برقی میدرخشید که گویی در قلب ایشان نوری است که از پنجره چشمش به بیرون میتابید. وقتی با آن چشمان سیاه و ابروان پرپشت خود به دوستان نگاه میکرد و خندهای میزد، واقعا صفای باطنش را منعکس میکرد. بسیار شوخطبع بود، و مثلاً اگر بنده را میدید و حال و احوال میکرد، بدون شوخی اموراتش نمیگذشت، ولو شده با اشارهای با کلمهای حتی خیلی مختصر بالاخره از طنز و شوخی همیشه در صحبت ایشان بود که محضر ایشان را دلپذیرتر میکرد.
علاقه به ورزش فوتبال
با وجود اینکه ایشان روحانی و سیدی جلیل القدر و اهل معنویت بود، علاقه عجیبی به ورزشی و خصوصا فوتبال داشت؛ ایشان در کمیسیون فرهنگی مدیر گروه تربیت بدنی و ورزش بود و ما میدانستیم که ایشان هم از نظر اخلاقی و ارزشی در حوزه ورزش صاحبنظر است و هم از نظر فنی و کارشناسی ورزش را میفهمد.
ایشان به این علاقه نداشت که در رسانهها و جامعه به عنوان صاحبنظر در امر فوتبال شناخته شود، ولی حقیقتاً صاحبنظر بود و این شاید برای خیلی از کسانی که آقای یحییزاده را فقط به عنوان یک معمّم و روحانی میشناختند، میتواند تعجبآور باشد، ولی ایشان کاملاً آگاه بود که مثلاً فوتبال برزیل بر اساس چه سبکی بازی میکند، فرق آن با بازی آرژانتین چیست و کلاً فرق فوتبال آمریکای لاتین با فوتبال اروپا در چیست.
اشراف کامل به ورزش فوتبال
از کسانی بود که علاقه شدیدی به فوتبال داشت. با همه گرفتاریها که بنده احتمال میدهم نماز شب ایشان هم ترک نمیشد، فوتبال بارسلونا را تعقیب میکرد و صبح میآمد در مجلس برای بنده تعریف میکرد. در فوتبال داخلی، یک ارزیابی دقیقی هم از تیمهای مطرح داشت و هم از بازیکنها؛ حسن و عیب هر بازیکنی را دقیق میدانست و واقعاً یک کارشناس درجه یک فوتبال در مجلس بود. البته به سایر رشتههای ورزشی هم علاقه داشت و بیاطلاع نبود، ولی در فوتبال اطلاعاتش و عمق درکش از شیوههای بازی و هنرهای بازیکنان در سطح دنیا و در داخل ایران تعجبآور بود. خود ایشان به من میگفت نمیخواهم مردم یا جامعه من را به این عنوان بشناسند، برای اینکه ما وظیفه دیگری داریم. این علاقه شخصی ایشان بود و کمتر اتفاق میافتاد که تلویزیون با ایشان صحبتی داشته باشد و ایشان اظهار نظری بکند. خیلی صاحبنظر بود و با دقت تعقیب میکرد و ما در مجلس از نظر ایشان استفاده میکردیم.
وفاداری نجیبانه
ایشان وفاداری نجیبانهای داشت. چنان که اگر میشنید من در یزد سخنرانی دارم، تا آنجا که میتوانست سعی میکرد که یا زودتر از من برود تا در آنجا از من استقبال کند و یا بلیط بگیرد و با من بیاید تا در آنجا همراه من باشد و من را تنها نگذارد. ایشان خیلی با غیرتمندی سعی میکرد نشان دهد این تغییرات سیاسی که از مجلس هفتم به مجلس هشتم صورت گرفته است، در رابطه او با من اثری ندارد، در حالی که محبتش را نسبت به من بیشتر کرد.
یک بار همراه ایشان به میبد رفتم. دعوت کرد و من در مسجد جامع آنجا سخنرانی کردم. ایشان قبل از من صحبتی کرد که احتمالا فیلم آن موجود است و در آن سخنان خیلی به مردم ابراز محبت کرد.
من دوست داشتم که از صنایع دستی آنجا چیزی بگیرم و برای یادگاری به تهران بیاورم. بعد ایشان گفت شما بروید من برایتان میفرستم. هر کاری کردم که بگذارد خودم بخرم، فایده نداشت. بعدا مقدار قابل توجهی از ظروف سفالی درجه یک ساخت میبد را سفارش داده بود و برای من آورد. هر سال شب عید یا به هر مناسبتی، مقداری شیرینیجات یزد را برای ما میفرستاد. خلاصه انسان با سخاوت و کرامتی بود و از افرادی بود که مشکلات شخصی خود را بروز نمیداد.
علاقه به آینه
یکی از خصوصیات ایشان این بود که علاقه به آینه داشت. یک آینه کوچکی همراه داشت و به آن نگاه میکرد.
من گاهی با ایشان شوخی میکردم و خیلی شوخی را خوب تحمل میکرد، چون شوخی را خوب میفهمید و ظرفیت داشت؛ این طور نبود که واکنش تندی نشان دهد یا بیتفاوت باشد، خوب تحمل میکرد و گاهی با لطافت، شوخی را به طرف مقابل برمیگرداند.
روح لطیفی داشت و واقعا خوش مشرب و خوش فکر بود. ایشان بحمدالله خیلی از خانواده خود راضی بود. با آیتالله اعرافی دوست و قوم و خویش بودند. از آن یزدیهای تمامعیار و دوستداشتنی بود.
حقیقتا در فقدان ایشان اندوه مستمری دارم و مکرر به یاد او میافتم و جای خالیش را در مجلس میبینم. وقتی هم که آن اتفاق برای ایشان افتاد متأسف بودم که کاری از دستم بر نمیآمد، مشیت الهی این بود که این سالک الی الله در نیمه راه عروج کند و عمر کوتاهی داشته باشد. امیدوارم، خداوند او را در پناه خودش بگیرد و غرق دریای رحمت خودش کند و او را از لطف و احسان خود محروم نکند. ان شاء الله که همشهریانش او را فراموش نکنند و الگوی شایسته تقلید و پیروی برای همه آشنایان و همشهریان و موکلان خودش باقی بماند.
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.