بسم الله الرحمن الرحیم
برگهایی از سفر آقا به استان یزد
ده سال پیش در چنین روزهایی، استان دارالعباده یزد، پذیرای رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی بود. انشاءالله به تدریج گزارشی از فضای آن روزهای استان به قلم مرحوم یحیی زاده تقدیم میگردد.
(بخش سوم: جمعه 14 دی ۱۳۸۶)
(صبح: حضور در تفت و نیر همراه با نمایندهی رهبری)
ساعت ۷ نشده بود با تاکسی… به تفت رفتم.
قرار شده نمایندهی آقا، حجت الاسلام ابراهیمی حدود ساعت ۹ در شهر نیر در جمع مردم سخنرانی کند.
آقایان ابتدا به گلزار شهداء رفته، فاتحهای خوانده و بعد به مسجد جامع نیر رفتند. در آنجا بعد از تلاوت، آقای میرحسینی، امام جمعه خیرمقدم گفت و بعضی از مشکلات مردم را بازگو کرد و بعد بخشدار گزارشی … ارائه کرد…
آقای ابراهیمی خطابهای حدود نیم ساعت ایراد کرد.
از آنجا به خانهی امام جمعه نیر رفتیم… من هم در مورد مسائل نیر و حتی تفت و نیازها توضیحاتی ارائه کردم.
از آنجا راهی تفت شدیم… به گلزار شهداء رفتیم. در اینجا هم مثل نیر هم گل بر قبور شهدا گذارده شد و هم فاتحه و سپس راهی نمازجمعه شدیم.
…
بین الصلاتین آقای ابراهیمی … نیم ساعتی صحبت کرد. مردم نامهها را هم تحویل دادند و ایشان تأکید کرد که این احساسات شما را به آقا منعکس خواهم کرد و سلام آقا را هم ابلاغ نمود.
جلسه که تمام شد با همهی اصراری که داشتند من ناهار همراه آنان باشم ولی نپذیرفتم و با تاکسی بیسیم راهی میبد شدم.
متأسفانه با وجود این که در جلسه نمایندگان و استاندار از دو هفته قبل درخواست کرده بودم که طوری برنامهریزی شود که سخنرانیهای آقا با سفر نمایندههای آقا در شهرهای ما تداخل پیدا نکند، و سفر دو شهر ما هم تداخل پیدا نکند ولی متأسفانه برنامهی تفت و میبد کاملاً تداخل داشت. در هر دو شهر بین الصلاتین سخنرانی و ساعت ۱۵ جلسهی شورای اداری. من به مسئول این برنامهریزی از دفتر آقا که از تهران آمده بود، گفته بودم برنامه را تغییر بدهد ولی ایشان گفت: … این برنامه را نمیتوانیم کارش کنیم.
من هم تصمیم گرفتم حالا که از صبح و از زردین همراه نمایندهی آقا بودهام، بعد از نماز عصر تفت را ترک کرده و به میبد بروم که آنجا هم در جلسهی شورای اداری شرکت کنم…
(عصر: همگام با نمایندهی آقا در میبد)
ابتدا به گلزار شهدای فیروزآباد رفتیم. هیئت در بدو ورود به میبد، [به] گلزار شهیدیه رفته بود. حالا هم به اینجا. فرماندار و مسئولان در گلزار بودند، آقای رسولی محلاتی (نمایندهی آقا در سفر به میبد) و آقای اعرافی هم رسیدند. بعد از فاتحه راهی فرمانداری شدیم.
…
شورای اداری میبد با حضور نمایندهی رهبر معظم (آقای رسولی محلاتی) + امام جمعه + فرماندار + سایر مسئولان
بعد از تلاوت خوب آقای اشتری، آقای اعرافی یک ربعی در مورد میبد و پیشینهی آن و نیازهای آن در صنعت سخن گفت.
…
بعد از صحبت حاج آقا، فوری مرا دعوت به سخنرانی کردند.
من از این که در ماه ولایت و این روز مباهله، روز حدیث کساء و اعطاء انگشتر در رکوع، این سفر شامل حال میبد شده، خدا را سپاسگزاری نمودم. و پس از آن نیز تاکید کردم که از هر کس میخواستند به عنوان میبدی یا یزدی، از میان خواستههای متعددت، یکی را فقط بخواه، حضور آقا را طلب میکرد و مردم به مطالبه اصلی و اجماعی خود رسیدند و شأن سفر آقا بالاتر از اینهاست ولی چون خود آقا و نمایندگانش این راه را باز نمودهاند، من درخواستهایی مطرح می کنم!
در مورد منطقهی ویژهی صنعتی کاشی و سرامیک، شروع پتروشیمی میبد، واحد آموزش عالی میبد و… سخن گفتم.
…
سپس فرماندار گزارش کوتاهی از شهر داد. پس از من نمایندهی صنعت، نماینده صنایع دستی، نماینده شورا و… هر کدام چند دقیقه صحبت کردند.
و بالاخره حاج آقا رسولی محلاتی صحبتهایی که بیشتر خاطراتی از امام بود و 20 دقیقهای طول کشید، ارائه نمود.
…
جلسه پایان یافت. همان جا به امامت آقای اعرافی نماز خواندم و با ماشین فرمانداری و همراه فرماندار که در یزد کار داشت، به یزد رفتیم.
…
عصر امروز، آقای… از دفتر آقا زنگ زد تا من و سایر نمایندههای مجلس در جلسهی امشب دولت با آقا در حظیره، ساعت ۷ حضور داشته باشم و لهذا راهی یزد شدم.
…
(شب: جلسهی مقام معظم رهبری با اعضای دولت)
یک ربع به ساعت ۱۹ بود. به حظیره رسیدم.
قبل از جلسهی دولت و آقا، ۶۷ طلبهی پایهی هفتی یزد به دست آقا معمّم شدند.
…
جلسه با حضور ۱۲ وزیر، معاون اول رئیس جمهور، معاون اجرایی، رئیس میراث فرهنگی، رئیس بهزیستی و… و استاندار و امام جمعه و مدیران کل دستگاههایی که پروژهای داشتند، شروع شد!
در این جلسه همهی نمایندهها… حضور داشتند… جمع دایرهای یا به تعبیر بهتر مستطیلی در یک ردیف نشستند و آقا بر صندلی در محراب مسجد حظیره. و من کنار تابش و حسنخانی و پاکنژاد سمت چپ آقا، چند متری آقا نشسته بودیم.
جلسه ساعت 19:35 شروع شد.
جلسه رهبر معظم (مدظله العالی) + وزراء + استاندار + امام جمعه + نمایندگان مجلس و…
آقا از معاون اول، آقای داودی خواست گزارش دهد.
داودی (معاون اول): جلسات بسیار خوبی برگزار و پروژهها رسیدگی شده است.
جمعاً ۱۶۵ میلیارد تومان اعتبار و 5/101 میلیارد تومان تسهیلات گذاشتهایم…
۳۷ درصد این بودجه برای سه شهر محروم ابرکوه، خاتم، طبس است.
۲۷ درصد از بودجه برای بخش آب است.
بعد رهبر از آقای استاندار خواستند مطالبشان [را] ارائه کند.
ایشان همان آمار را مجدداً با جزئیاتی ارائه کردند و بعد آیتمهای هر وزارتخانه و دستگاه را در مورد این بودجهها ذکر کردند.
معلوم شد در مورد آبرسانی به 9 شهر (از جمله به تفت و هزینهی آب روستای رکنآباد) و فاز دوم آب استان بودجه های خوبی گذاشته شده است.
…
بعد ایشان افزود در مورد سفر رئیسجمهور ۱۹۷ مصوبه داشتیم. ۳۶ مورد ۱۰0 درصد انجام شده، ۱۰۳ مورد در دست اقدام و ۵۶ مورد در دست پیگیری است که اصلیترین همان فاز دوم آبرسانی به تفت است.
بعد آقا از فتاح خواست راجع به آب یزد توضیح دهد.
فتاح (وزیر نیرو):
… مبدأ خط دوم، مبدأ خط فعلی نیست. و این خط نیاز به ۶۰ کیلومتر تونل به قطر ۶ متر دارد و این جزو پروژههای طراز اول دنیا خواهد بود.
مطالعات فاز اول انجام شده است. یک میلیارد و ۷۰ میلیون متر آب آنجاست. میشود ۸۰۰ میلیون متر آن استفاده کرد که الان این ۸۰۰ میلیون متر به کارون میرود.
تونل به قطر ۶ متر در خاورمیانه نداریم. لهذا معلوم نیست چند سال طول میکشد. ممکن است حداقل ۱۲ تا ۱۵ سال طول بکشد.
آقا در اینجا فرمود: اشکالش همین است، این را باید اصلاح کرد.
بعد آقا صحبتهای خود را شروع کرد که بعضی از نکات آن ذیلاً آورده میشود:
– تشکر ویژه از وزراء که آمدهاند و لازم هم بوده است که بیایند.
– یزد شهر پولدارهای بی تظاهر است. آقای راشد وقت رئیسجمهوری من مقایسه کرده بود و میگفت پول بانکهای یزد یک وجبی بیشتر از خراسان است!
آقای صدوقی هم پولدار است. استاندار استفاده کند و میدانم استفاده میکنند. بررسی کردم، خبر دارم.
– آقای راشد نقل میکرد که کسی او را به باغی در ده بالا دعوت کرده، بعد میگفت به باغش رفتیم، سر کوه! بعد آن آقا به ایشان گفته میدانی آبش از کجا تامین میشود؟ او را برده، دیده حدود دو کیلومتر بالاتر از لولهای به اندازهی لولهی آفتابه (که در سخنرانی عمومی نخواستم «لولهی آفتابه»!! تعبیر کنم)، آب تامین میکند.
– من از عقل یزدیها خیلی لذت میبرم.
– اما کارهایی که باید انجام بگیرد، من به عدد پروژهها اهمیت نمیدهم.
خوشبختانه این آقای استاندار که من دیدم و قبلاً هم از ایشان گزارشاتی دیده بودم، مرد این کار است که مصوبات را بیاورد روی زمین و جلوی چشم و… من به ایشان گفتم شما از جنس رییس جمهور هستند، همانطور پیگیر و…
آفت بزرگ کارهای ما، طول زمان است. یک عملی، طرحی، پروژهای وقتی قرار است 4 سال انجام بگیرد، ۸ سال زمان میبرد، چرا؟ اگر به خاطر کمبود نقدینگی باشد بحثی ندارم، اگر به خاطر کمبود تجهیزات باشد به طور مشروط حرفی ندارم. ماشینآلات فرسوده است، یک حمله شروع کنید برای اصلاح آن. این جور جاها را کمبود تجهیزات قبول ندارم.
– نکتهی دوم مسئلهی آب است. این طرح دوم را جدی دنبال کنید.. اینجا برای صنعت و کار کشاورزی زمینه دارد. آب لازم دارد. انار اینجا، پسته اینجا، زعفران اینجا! پسته مطرح نبود، الان رتبه دوم دارد. زعفران اصلاً آن نبود، [الان] رتبه سوم دارد. البته آقایان به مردم بگویند این طرح دوم مطالعاتش حداقل تا پایان ۸۷ طول میکشد. مردم خیال نکنند یکی دو سال تحقق پیدا میکند. این را حتماً در گزارشات خود بیاورید.
مسئله دیگر، مسائل فرهنگی این استان است. من یزد را از قدیم دوست میدارم! مادربزرگ مادری یزدی بود و تا نوجوانی من زنده بود. خانم یزدی به تمام معنا! ما که میرفتیم نزد او، یک باقلوای خشکیده میآورد و میداد به من!
– همیشه اگر یک یزدی پیش ما بیاورند، قضاوت اولمان این است که آدم خوبی است، مگر آن که خلافش ثابت شود…
جلسهی اول با مرحوم خاتمی موجب رفاقت ما شد. از خصوصیات ایشان این بود که میتوانست با جوانها ارتباط داشته باشد.
آوازهی آقای صدوقی هم داشتیم. سال ۴۲ اولین بار در یزد ایشان را ملاقات کردم. آن وقت همین مسجد را توسعه میدادند. منزل خودشان هم همین جا بود. گود هم بود و میداد به مسجد! بعد آمدند مشهد. باز هم [همدیگر] را دیدیم و ایشان به من اصرار میکرد بیا یزد و آن جا بمان!
رابطهی من با ایشان مثل یک پدر مهربان و سرشار از لطف بود، اینها عواملی بود که احساس [محبت] من به یزد [را] بیشتر میکرد.
– اینجا ظاهراً قوم و خویش هم داریم ولی نمیشناسم. زمان مرحوم آقای خاتمی اینجا بودم، محافظها آمدند، گفتند چند نفر آمدهاند و سر و صدا میکنند و میگویند قوم و خویشیم! آمدند و دیدیم. همین عمامههای یزدی به سر داشتند که من خوشم میآید!
– در زمینه فرهنگی از جهت تدین، خیلی خوب است ولی نقطهای وجود دارد که در جلسات عمومی نمیگوییم. زیر پوست شهر و روی آن فرق دارد. ظواهر این است ولی وقتی دقیق شویم، غیر آن هم هست!
یک عاملش دانشجوی غیربومی، دیگر مواد مخدر، دیگر کم کار کردن منبریها، اگر بخواهند همان منبر 30 سال پیش بروند، فایدهای ندارد. یک مقدار هم سازمان تبلیغات باید کار کند. نمیدانم آقای خاموشی هست یا نه؟ (گفتند: نه) وزیر ارشاد هستند! وظیفهی فرهنگی، موسیقی و اینها نیست.
سرفصلهایی که آقای استاندار به تعبیر فرنگی، آیتم گفتند، که همان سرفصل بهتر است! آقای استاندار باید باید یقهی دولت [را] بگیرد و بخواهد. که این را در ایشان سراغ داریم. در قیامت هم همین طور است. «الجنة مشتاقة الی الفقراء». آنها راحت میروند ولی ما که بدگویی میشنویم، سخنرانی میکنیم، به زحمت میافتیم. یقهمان [را] میگیرند!
– امروز صبح یک گزارشی به من دادند که تا ظهر قلبم ناراحت بود؛ چون بد عمل کرده بود و بالاخره من هم با چند واسطه مسئولم!
پایان سخنرانی: 20:37
بعد از سخنرانی آقا، باز دور آقا نشستیم و خورشت فسنجان خوردیم!
امروز صبح، برنامهی آقا در تیپ الغدیر با نیروهای مسلح حضور نداشتم؛ چون همراه نمایندهی آقا در نیر و زردین بودم!
با تاکسی به سه راه حکیمیان آمدم و از آنجا با یک سواری که مسافرکشی میکرد و به میبد میبرد، راهی میبد شدم. او نقل کرد که روز چهارشنبه در جمع مردم در استان یزد پای سخنان آقا بودم. دختر ۱۳ ساله دارم که بیماری دیابت دارد. همان جا نامهای نوشت برای آقا و تحویل داد. امروز تماس گرفته بودند و گفتند آقا فرموده: اقدام کنیم و عمل میکنیم و بسیار متعجب از این سرعت عمل بود!
من حدود ساعت ۲۳ به خانه رسیدم.
… (پایان بخش سوم)
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.