آن مرد به دنیا آمد، دنیا به آن مرد نیامد!رفتنش تسلیت

حجت الاسلام و المسلمین یحیی زاده، آرامشی در عین پویایی بود که به یاران شهیدش پیوست. روحانیت شیفته عبودیت و مظهر خدمت به خلق خداوند بوده است و یحیی زاده یکی از ترازهای ستودنی این قشر می باشد. هر جا که زحمت و خدمت بود، با گمنامی و اخلاص تمام در آن صحنه ها حاضر بوده اند. او خاک جنگ را برای کاخ و گنج نخورد؛ و به جای بوی ادکلن های فرانسوی، شمیم بمب های شیمیایی آلمانی را انتخاب کرد!
یحیی زاده شیمیایی بود؛ اما در حقیقت کیمیایی بود که وقتی نامش را می برم، از شدت مظلومیتش دهانم را طعم خون پر می کند.CIMG7435
همیشه راه رانت و پارتی بازی، آسان است، اما درست راه رفتن و راه درست را رفتن، خیلی دشوار است؛ یحیی زاده با درستکاری خدمت به سزا می کرد و البته از سوی برخی چپی های افراطی و وطن فروش، انواع و اقسام تیر و ترکش در روح و روانش نشست تا با همین تهمتها به دیدار مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها برود و روسیاهی اش بماند برای دنیاطلبان مردم فریب.
یحیی زاده از مردم و از دینش دفاع می کرد، اما مدافع خوبی برای خودش نبود؛ یادم هست که زمستان سال 1390 با عده از طلاب میبدی قم و دانشجویا ن میبدی تهران برای نشستی درباره نمایندگی و انتخابات خدمت ایشان رسیدیم.
انتقادات دانشجویی معمولا صریح و گاهی هم گزنده است؛ ایشان همه را شنید اما لب باز نکرد. من احساس کردم این بشر قرار نیست در برابر انتقاداتی که به وی کردند، پاسخی بدهد و تا جایی که اطلاعاتی از خدمات و اندیشه های ایشان داشتم، دفاع کردم و البته علاقه مندان ایشان، هیچ گاه در دفاع از ایشان کم نمی آوردند.
ساده زیستی در دورانی که مسابقه نفسگیر تجملگرایی بین برخی رواج دارد، آسان نبود، منظم بودن، وجدان کاری، بی ادعایی، اخلاص و خودفراموشی؛ آن قدر به خودفراموشی عادت کرده بود که یک ماه آخر عمرش را با اینکه برکت شهر و کشور بود، اما اصلا به یاد خودش نبود، دیگر حتی بدنش را هم فراموش کرده بود و فقط به قدر زنده ماندن به آن سرک می کشید.
آن مرد به دنیا آمد، دنیا به آن مرد نیامد؛ مرد، شهر را از دست نداد، شهر مرد را از دست داد؛ آن مرد رفت؛ آن مرد می خواست حتماً مهدی را ببیند، آن مرد شاید برگردد؛ «و أنّ الرجعة حق» آن مرد تند رفت، آن مرد با یاماها ۸۰ رفت. آن مرد، کفن گشوده بر می گردد؛ مؤتزراً کفنی، شَاهِراً سیفی!
آن مرد مردم را دوست داشت، آن مرد دائم السفر بود، آن مرد، آب از رفتن خسته نمی شود؛ آن مرد به قفس خو نکرده بود، آن مرد به تجربه در آسمان سری زد و یک ماه هر چه دعا کردیم برای برگشتنش، فرشته ها گفتند بس است هرچند برای شما دویده است. با آن برخی ها که حتی بد گفتند به مهتاب! فرشته ها گفتند آن مردم از درون خاکستر شد، آن مرد سوخت، آن مرد ساخت، آن مَرد بُرد، آن مرد نمرد. آن مرد عالم بود، آن مرد برای فقرا نرم بود و برای گردنکشان با صلابت؛ آن مرد حالا در برزخ مهمان است، با لباسی سفید و تنی که از فرط خستگی مسیر تهران تفت میبد، جرأت نداشت صاحبش را فروگذارد؛ او خیلی جدّی بود؛ او خیلی مهربان بود. یادم هست که چقدر به بچه ها محبت می کرد، حتی به کودکان!
او حالا منتظر ماست، او حالا می خواهد ببیند که ما با ندوشن چکار می کنیم؟ او البته برای روح شهر بیشتر نگران بود تا تن شهر، او خاک شهر را برای سجده به درگاه عبودیت دوست داشت و مساحتی که به روح شهر گشود، هزاران بار بیش از خاکی است که برای وجب وجبش جسمش را در مسیرهای سنگلاخی و مسافت های بسیار سیر می داد.
مردم عزیز شهر من! نگذارید قلب یحیی زاده در برزخ بشکند، وقتی که از خدا و امام زمان و نائب ایشان و نظام اسلامی و سرفرازی شهرمان غافل هستیم. وقتی که تصمیم می گیریم فریب تبلیغات و شایعه های دنیاطلبان بخوریم.

وبلاگ باز باران – حجت الاسلام والمسلمین ابوالفضل امامی

باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*