بایگانی برچسب ها : کربلا

بخش سوم: ظاهرا انقطاع و انكسار، مجردي اتفاق مي افته

ظاهرا انقطاع و انكسار ،مجردي اتفاق مي افتد،اين دفعه در غالب اوقات منكسرم،نسبتا خوب توانسته ام گذشته ام را نگاه كنم،آن دفعه كه خانوادگي بوديم خبري از اين مسائل نبودالبته نبودن آنها هم موجب شده به ياد خاطرات آن سفر و عشق آنها به زيارت بيفتم و اين موضوع هم به انكسار كمك مي كند ادامه مطلب »

بخش دوم: ازكرم باب الحوائج كه چيزي كم نمي شود

اول به زيارت جدبزرگوار،امام موسي كاظم و امام جواد –عليهماالسلام-رفتيم. در زيارت كاظمين،حلاوت و حرارت خوبي به لطف خدا پيدا كردم،اين سفر مطلع خوبي داشت،خيلي دلم شكست،اميدوارم مفيد به حالم قرار گرفته باشد. خيلي چسبيد،خيلي گريه كردم،خيلي درد دل كردم،ازمشكلات مملكت تا مشكلات خودم و خانواده،همه رامطرح كردم،ازكرم باب الحوائج كه چيزي كم نمي شود... ادامه مطلب »

بخش اول: از ثبت نام تا فرودگاه امام

وقتي اسم نوشتم ،شايد چندساعت بيشتر طول نكشيد توقعاتي در من فوران كرد!يادم آمد در زمان جنگ ،يك وقتي ،با خيلي اصرار از خدا خواسته بودم ،حالا كه تولدم روز تولد امام حسين –عليه السلام-بوده،مرگم نيز در روز عاشورا باشد! ياد آمد در دوره قبل ،نمي دانم چرا مثل كسي كه بهش الهام مي شود ،تصور مي كردم كه درسال سوم دوره،مرگم فرا مي رسد.حالا نمي گويم شايد سال سوم اين دوره ،اين اتفاق بيفتد! ادامه مطلب »

سوغات کربلا

دو روز بعد وقتی داشتم می رفتم کلاس، یه دفعه صدام کرد و فرمود: انگشترت را گم کردم . بعد دستشو برد تو جیبش و یه دونه ساعت مچی رو در آورد و فرمود: این هم باشه سوغات ویِژه من به شما ! البته برای همه طلبه ها ی شهر ، تربت امام حسین علیه السلام و جانماز کوچیک سوغات آورده بود. ادامه مطلب »