روزنوشت های نمایندگی

چه ماه ماهی!؟

خدای بزرگ چه می شد همه سال رمضان باشد! حالا می خواستی قدرش بدانیم ارزشش ببینیم فوقش فقط یک ماه از سال رمضان نمی بود نه آنکه...! خدایا نمی گویم نمازم را روزه ام را، نه نه! نماز و روزه چیز دیگری است که من آن را ارائه نکرده ام بل می گویم، نخوردن و نیاشامیدنم! دهان بستنم، خم و راست شدنم را بپذیر! ادامه مطلب »

ماه مبارک رمضان

البته ماه رجاء است ، نباید ناامید بود ، و من هم ناامید نیستم! خدا کند که به همین حیث و جهت ، به همین امید و رجاء به پروردگار ، خداوند در حقم لطفی نماید ، آخر خیلی بد است به هر دلیلی امید انسان در ماه یکپارچه امید و رجاء ، تبدیل به یأس و ناامیدی گردد! "هيهات ما ذلک الظن بک و لا اخبرنا من فضلک" ادامه مطلب »

بازخوانی این الرجبیون (۳)

خدای من چه کرده ای یا چه کرده ام که به این روزم نشانده ای؟ ! آنهم به زور ! زیرا خودت می دانی که این وضعیت را اصلا دوست ندارم ! ولی مثل این که مجبورم اینطور باشم. آیا می شود تکانم دهی؟! تغییرم دهی؟! آیا می توانم امیدوار باشم؟! آیا نمی بایست ناامید باشیم؟! خدای رئوف، رهایم نکن... ادامه مطلب »

باز خوانی این الرجبیون2

شاید امسال بیش از هرسال به این ماه پر فیض نیاز دارم! شاید هیچ سال در کسوت وکالت مردم، در این هفت سال، این قدر از وضع خود نگران نبودم! نمی دانم چرا، اینقدر به خودم در زمینه انجام تکلیف در این مسئولیت، تردید پیدا کرده ام! سوء ظن عجیبی به خود پیدا کرده ام! دقیقا به همین علت، انگیزه ای برای حضور مجدد در سنگر وکالت ندارم! ادامه مطلب »

در فراق دکتر میرحسینی

... راهی منزل دکتر شدم... عصر در مراسم تشییع شرکت کردیم. شب در مسجد محله‌شان... به نماز رفتیم... نماز لیلة الدفن هم همان جا خواندیم؛ بعد از نماز هم به خانه‌شان رفته، فاتحه‌ای خوانده... و باز در این شب تلخ، به خانه برگشتم؛ می‌خواستم از غصه فراق بمیرم! ادامه مطلب »

چرا حاج آقای یحیی زاده به همه ی تلفن ها جواب نمی داد ؟

در اين زمينه ما حق نداريم تکبر بورزيم و استکبار نمائيم و بايد مردمداري را يکي از اصول اصلي و اساسي در همه کارهاي خود بدانيم، هرچند لازم است از زمان و فرصت هم بصورت بهينه استفاده کنيم و با اين محدوديتي که در عمر و دوره مسئوليتي داريم بهره وري را بالا برده و به نحو شايسته از آن استفاده کنيم! ادامه مطلب »

کمی انقطاع و اتصال

ضمن این که به توفیق حق کمی انقطاع و اتصال پیدا نمودم و مقداری قرآن و ادعیه را خواندم. تقریباً به شکلی مطمئن بودم که اَمَدم فرارسیده است و تا وصول، فاصله زیادی وجود ندارد! ادامه مطلب »

این الرجبیون (2)

ر این هفت سال، این قدر از وضع خود نگران نبودم! نمی دانم چرا، اینقدر به خودم در زمینه انجام تکلیف در این مسئولیت، تردید پیدا کرده ام! سوء ظن عجیبی به خود پیدا کرده ام! دقیقا به همین علت، انگیزه ای برای حضور مجدد در سنگر وکالت ندارم! ادامه مطلب »

روز 2096

دوهزار و نود و ششمین برگ از روزنوشت های زنده یاد حاج آقای یحیی زاده زمان نگارش : ششصد و سی وششمین روز از مجلس هشتم باسمه تعالی روز 2096 آری! به سرعت برق و باد 2096 روز از نمایندگی من گذشت 1460 روز در مجلس هفتم و حالا 636 روز در مجلس هشتم! بله! به همین سادگی و با ... ادامه مطلب »