روزنوشت مورخ 9مهر 1385
باسمه تعالی
و اعوذ بجلال وجهک الکریم ان ینقضی عنی شهر رمضان او یطلع الفجر من لیلتی هذه و لک قبلی تبعه او ذنب تعذبنی علیه”
“و قتلا فی سبیلک فوفق لنا…”
دفتر چهاردهم درحالی گشوده می شود که باب رحمت ویژه الهی با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ، از هفت روز قبل گشوده گشته است.
هفته ای که حظی و بهره ای از آن نبرده ام ، امید است قادر متعال توفیق عنایت کند تا اگر عمر باقی ماند از باقیمانده این ماه بتوانم استفاده کنم.
بهرحال دفاتر یکی یکی باز و بسته می شود ، همانطور که عمر ما نیز به همین شکل و با همین سرعت شروع و پایان می یابد.
البته طول عمر مهم نیست ، عرض آن مهم است و باید همه همواره آن دعای امام سجاد علیه السلام را زمزمه کنم “ان کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی …”.
راستی در سال سوم مجلس هفتم به سر می بریم ، نمی دانم چه شده بوده است که من همواره نسبت به سال سوم خیلی طمع و امید داشته ام ، خیال می کردم این سال ، سال پایانی است و به نحوی می توانم بگویم :
“انتظار فرج از سال سوم کشم!”
البته آن که فرموده بود انتظار فرج از نیمه خرداد کشم در پایان وصیت نامه خود آورد ، با قلبی مطمئن و … که این خصوصیت و خصلت ، اصلا در من وجود ندارد ، امید دارم اصلا انتظار ، انتظار بیهوده ای نباشد!
البته ماه رجاء است ، نباید ناامید بود ، و من هم ناامید نیستم!
خدا کند که به همین حیث و جهت ، به همین امید و رجاء به پروردگار ، خداوند در حقم لطفی نماید ، آخر خیلی بد است به هر دلیلی امید انسان در ماه یکپارچه امید و رجاء ، تبدیل به یأس و ناامیدی گردد!
“هيهات ما ذلک الظن بک و لا اخبرنا من فضلک”
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.