تاریخ نگارش توسط آن مرحوم: صبح جمعه 5 / 1 / 1367
باسمه تعالی
در این سفر، روزهای اول و دوم خیال کردم به عملیات تیپ الغدیر چند ساعتی بیشتر باقی نمانده است و ما بعد از گذشت دو سه روز از قرائن اینطورحدس زدیم که عملیات تیپ و اصولاعملیات جدید ، بعد از نیمه فروردین خواهد بود.
اما دیروز صبح یک دفعه مطمئن شدم که عملیات در چند ساعت آینده شروع خواهدشد.
با وجودی که متاسفانه برادران نکات امنیتی را بعضا مراعات نمی کنند و گاهی همان برادرهای رده بالا که از موقع عملیات با خبرند، فورا همه چیز را می گویند، ولی این دفعه من از کسی چیزی دال بر نزدیکی عملیات نشنیدم بلکه برعکس آن می شنیدم.
همان دیروز صبح لحظاتی قبل از حصول چنین اطمینانی، یکی از برادران می گفت:
به یکی از تیپ هائی که اینجا بوده است دستور بازگشت داده اند و احتمالا به الغدیرهم ایچنین فرمانی بدهند ونتیجتا عملیات لغو شده باشد.
اما دشمن رو به زوال محکوم به شکست ظاهرا یک خبرهائی داشت زیرا دیروز بسیار بیشتر از هر روز هواپیمای دشمن در این منطقه حاضر شدند و به دفعات بمب های شیمیائی ریختند که اتفاقا بعد از دعای کمیل به سنگرهای این موضع هم خبر دادند همه ماسک بزنند زیرا دشمن در نزدیکی همین موضع هم بمب شیمیائی انداخته است.
اولین باری بود که ماسک می زدیم و می زدم. بچه ها از شنیدن خبر بمب باران شیمیائی تقریبا جا خوردند و همه حول شدند.
این بمب ها عجیب وحشتناک است و اثرات آن ، بی درمان یا دیر درمان.
بعضی انسان ها که مجروح شیمیائی شده اند بعد از سالها بر اثر همان جراحات شهید شده اند. و این در حالی بوده است که پس از گذشت مدت کوتاهی از مجروحیت، حالشان به حسب ظاهر کاملا خوب شده بوده است.
آنطور که شنیدم چندماه قبل یکی از مجروحین شیمیائی عملیات بدر ، که اهل سورک بوده است، شهید شده است.
دشمن از این سلاح مخوف هم طرفی نخواهد بست، خیال می کنم دشمن اگر بمب اتمی هم به کار گیرد این ملت پیروی امام حسین علیه السلام تسلیم نمی شوند.
می خواستم این جملات را ادامه دهم اما هنگام نماز صبح است و باید به نماز بایستم.
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.