مشق خدمت 6 و 8 اردیبهشت ۸۴ – وقت کم و ایضاً پول! در مسیر خدمت

توضیح:

مرحوم حجت الاسلام و المسلمین یحیی زاده رحمه الله علیه، از روزهای آغازین نمایندگی مجلس در دوره هفتم در سال ۸۳ ، روزانه اقدام به یادداشت‌برداری از‌ فعّالیّت‌های خودو برنامه‌هایی که در آن حضور داشت(اعمّ از جلسات مجلس یا جلسات اداری، ملاقات‌های مردمی یا با مسؤولان و …) می‌نمود.

این روزنوشت‌ها که تا قبل از حادثه سکته مغزی ایشان در اسفند ۹۱، ادامه یافت، مجموعه‌ای عظیم حاوی ۵۲ دفتر و حدود ۹ هزار صفحه را سامان داده است و منبعی گرانبها برای شناخت فعّالیّت‌های ایشان در کسوت نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی و حکایتگری صادق از روحیّات و انگیزه‌های آن مرحوم و مبانی نظری اقدامات و مواضع ایشان است.

همچنین این یادداشت‌ها سندی باارزش و مستند پیرامون مسائل مربوط به مجلس شورای اسلامی از آغاز دوره هفتم تا اواخر سال اول دوره نهم و نیز منبعی ذی‌قیمت برای تدوین تاریخ استان یزد و بویژه شهرستان‌های تفت و میبد در حدفاصل سال‌های ۸۳ تا ۹۱ است

سه شنبه 6 اردیبهشت 84

… امشب فکر که می‌کنم می‌بینم در این مسیر، وقت کم دارم و ایضاً پول! ای کاش در این 4 سال، می‌توانستم بیشتر از این، از فرصت استفاده کنم و ای کاش می‌شد اصلاً نخوابید، اصلاً نخورد و… تا فقط و فقط به موکّلان پرداخت!

چهارشنبه 7 اردیبهشت 84

… ابتدا به همراه و فرماندار و… به مدرسه استثنایی عقیل رفتیم؛ به جز مقطع دبیرستان در سایر مقاطع، پسر و دختر در کلاسهای سه تا پنج نفره یا بیشتر مشغول تحصیل هستند. انصافاً امکانات، ساختمان و… وضع بسیار بد و ناراحت کننده‌ای دارد؛ باید فکری کرد…

از آنجا به فرمانداری برگشتیم. ابتدا جلسه در جلسه مشاور استاندار و مسؤول روابط عمومی استانداری که با حضور مسؤولان روابط عمومی ادارات میبد در فرمانداری برگزار می‌شد، شرکت کردم. فی البداهه و بدون اینکه تا چند دقیقه قبل از آ‌ن، از برگزاری این نشست خبری داشته، سخنرانی کردم و البته ابتدای سخن گفتم: قبلاً در مورد این جلسه هیچ خبری نداشتم؛ ولی بعداً در همان جلسه، مشاور استاندار، فرماندار و… همه تعریف کردند؛ حتی مشاور استاندار گفت: آ‌نچه حاج آقا در مورد مسؤولیّت روابط عمومی‌ها گفت: منطبق بر جدیدترین روز در این مورد است.

سپس در جلسه مسؤولان کمیته امداد شهرهای استان یزد که با حضور مدیرکل و در فرمانداری برگزار می‌شد، شرکت کردم. در این جلسه هم در مورد بودجه و اعتبارات کمیته، سخنرانی کردم و مقبول واقع شد!

پس از آن به خانه آمده، نماز خواندم، نهار خوردم و ساعتی استراحت کردم. ساعت 5:30 برای تشویق ممتازین فرزند فرهنگیان که 272 نفر بودند، به ورزشگاه جنب شهرداری رفتم… . توزیع جوایز … تا اذان طول کشید… قرار شده بود حدود ساعت 7 به نزد پزشکان دست اندرکار ساخت کارخانه داروسازی میبد برویم که حدود یک ساعت دیر شده بود؛ فوری به آنجا رفتیم. گزارشی داده شد و من قول پیگیری جهت جلب پول ارزی آنها دادم…

سپس از آنجا به حسن‌آباد رفتیم… امشب روشنایی خیابان حسن‌‌آباد به بیده افتتاح می‌شد و چند خیابان دیگر ازجمله حسن‌آباد به بفروئیه و… . و اصولاً انصافاً بسیار کار

شده بود. در مسجد، من صحبت کردم، فرماندار نیز صحبت کرد؛ سپس به سؤالات مردم پاسخ دادیم و به همراه جمع از فلکه حسن‌آباد و بفروئیه نیز بازدید داشتیم.

پس از آن… به خانه فردی در امیرآبادی که دیروز در تصادف جاده سنتو کشته شده [رفتیم]…

الآن که حدود ساعت یک بامداد می‌باشد، این سطور را سیاه می‌کنم و همچنان مثل دیشب به کمی فرصت، بی‌پولی و … فکر می‌کنم. ای کاش قدرت، سرمایه، توانایی‌ای داشتم که می‌توانستم بیش از این درخدمت مردم میهن باشم!

 

 

باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*