برگ‌هایی از سفر آقا به استان یزد؛ روز پنجم و پایانی

ساعات پایانی حضور آقا در دارالعباده؛ آخرین جلسه

بسم الله الرحمن الرحیم

برگ‌هایی از سفر آقا به استان یزد

ده سال پیش در چنین روزهایی، استان دارالعباده یزد، پذیرای رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی بود. ان‌شاءالله به تدریج گزارشی از فضای آن روزهای استان به قلم مرحوم یحیی زاده تقدیم می‌گردد.

(بخش پنجم: یکشنبه 16 دی ۱۳۸۶)

(آخرین جلسه با حضور آقا)

امروز جلسه علنی ۳۹۱ برگزار می‌شود و با وجود مجاز بودن غیبتم ولی اندوهی در دل دارم که چرا در این جلسه حضور ندارم. ولی ساعت ۷ صبح با تاکسی… راهی شاهدیه می‌شوم.

یک ربع به ۱۰ صبح بود که آقا در سالن حضور یافت. سالن شاهدیه مملوّ از حدود ۵ هزار نفر از مسئولان استان در همه‌ی سطوح و شوراها بود.

ابتدا هم‌خوانی قرآن انجام شد.

و بعد استاندار گزارش داد:

او در ابتدا خدا را بر حضور رهبر عظیم‌الشأن ستایش نمود و از این که در سال «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» این توفیق نصیب یزد شده، اظهار رضایت کرد.

از حمایت‌های پروژه‌ای و اعتباری و رهنمودهای رهبر در دارالعباده و دارالعلم یزد تشکر نمود.

او گفت استان یزد ۴ هزار شهید، 9 هزار جانباز و ۷۵۰ آزاده دارد.

چهارمین استان از جهت وسعت و بالغ بر ۹۹۰ هزار جمعیت دارد.

قبلاً در یزد از [هر] هزار نفر، 2 دانشجو بود، حالا ۶۷ نفر. (شصت و چند نفر!؟)

در سال ۵۷، ۵۲ روستا برق داشته ولی حالا ۱۲۴۰ روستا.

۱۳ شهرک صنعتی و ۱۳ ناحیه‌ی صنعتی داریم. ۳1۸۸ واحد صنعتی و معدنی داریم.

30 درصد ذخایر سنگ آهن کشور و ۴۶ درصد زغال سنگ داریم. ۶۲ درصد کاشی و سرامیک، در استان یزد تولید می‌شود.

به حضرت‌عالی اطمینان می‌دهیم در عصر غیبت، اطاعت شما را داشته باشیم!

سخنان آقا:

قدر این خدمت‌گزاری را بدانید و آن را شأن والا بدانید.

مدیر اجرایی در این استان، با بسیاری دیگر استان‌ها تفاوت می‌کند، چون این استان به عنوان یک مجموعه‌ی دینی شناخته شده است.

شیخ محمد تقی بافقی و شیخ غلامرضا یزدی از بزرگان این استان هستند. من شیخ غلامرضا یزدی را بیش از ۵0 سال قبل در مشهد دیدم. ایشان تابستان به مشهد می‌آمد و در گوشه‌ای از صحن نو می‌ایستاد و خواص او پشت سرش اقتدا می‌کردند.

شیخ محمد تقی بافقی، سخت‌ترین نهی از منکر داشت. با خود رضاخان سینه به سینه شد!

مرحوم آقای بهجتی، طلبه[ای] فاضل بود. در قم و شاعر بود. با هم خیلی مأنوس بودیم، هم انس علمی داشتیم، هم ادبی! در بین کسانی که اهل مقوله‌ی شعر و ادبند، شاید بتوانم بگویم کسی ندیدم که مثل این مرد (در بین شعراء) مقیّد به تقوا و پارسایی باشد. از دوران جوانی، بیست و چند سالگی او را می‌شناختم و شعر می‌گفت.

خدمت به انسان‌ها همه جا پسندیده است ولی به مردم متقی و نجیب یزد بهتر است!

وقتی انگلیسی‌ها به خاطر گرایشاتی که رضاخان به آلمان داشت (چون از جنس هیتلر بود) محمدرضا را آوردند، سفیر انگلیس به محمدرضا گفت: شنیدم که گاهی رادیو آلمان گوشی ‌می‌دهی! گفت: درسته! گفت: از این به بعد دیگر گوش ندهید!

«رحم الله امرأً عمل عملاً فأتقن». البته ما از قدیم، از یزدی‌ها همین محکم‌کاری را سراغ داشته‌ایم، باور داشتیم. بنایی که یزدی‌ها می‌سازند، محکم‌تر است. پارچه‌ای که شَعرباف یزدی تهیه می‌کند، محکم‌تر است!

بعد از امام، برنامه‌ی ۱۰ ساله‌ای داشتند که با مسئله‌ی کوی دانشگاه در سال ۷۸ عملی شد…

ما مسئولان دولتی که می‌گوییم، همه منظورمان هست، اجرایی، قضایی، تقنیقی، شرکت‌های دولتی و…

***

این نهمین یا دهمین سخنرانی آقا در یزد، در ۵ روز حضور در یزد بود! 9 جلسه‌ی اعلام شده و رسمی، یک جلسه هم که صبح امروز قبل از این جلسه با همسایه‌های حظیره داشته بودند!

به علت مسائل امنیتی و به علت برگزاری بسیاری از برنامه‌های آقا در حظیره و سکونت در منزل آقای صدوقی در نزدیکی حظیره، این چند روز همسایه‌های حظیره، به هتل منتقل شده بودند و اسکان داده شده بودند که آقا بدین جهت، آن‌ها را جمع کرده و خداحافظی و عذرخواهی نموده بود!

***

خدا را بر این نعمت عُظمی شکر!

این که زنده بودم رهبر معظم، نایب امام زمان (عج) در یزد زیارت کردم، این که نماینده بودم و حق حضور در همه‌ی این مراسم [ها] را داشتم! این که مردم یزد سنگ تمام گذاشتند و باشکوه، ولایت‌مداری خود را اثبات کردند، این که آقا بعضی از مسائل مهم که تا به حالا بیان و عیان نکرده بود، به صورت صریح بیان کرد! اینکه آقا نصایحی فرمود، این که آقا از یزدی‌ها گفت و ما را با خصلت و خوی این مردم بیشتر آشنا کرد، این که فهمیدیم آقا جدّه‌ای یزدی دارد، آن هم از نصرآباد تفت! این که…

همه جای شکر دارد که باید بر این نعمت‌ها خدا را ستایش کنم!

تازه آقا در هفته‌ای آمد که ما جلسه‌ی علنی نداشتیم و کمتر از این جهت نگرانی داشتیم!

احساس می‌کنم یکی از بهترین بخش‌های عمرم در این چند روز رقم خورد! آقا ۲۲ سال پیش به استان یزد آمده بود، در زمانی که رییس جمهور بود. هنوز رهبر این کشور به این شهر نیامده بود! شاید هیچ مرجع تقلید[ی] هم در زمان مرجعیت به یزد نیامده باشد! بالاترین شخصیت جهان اسلام آمد، آن هم به این زیبایی! زیارتش کردیم آن هم به این سهولت! هم‌غذایش شدیم آن هم بارها و بارها! چفیه‌اش گرفتیم و…!

خدا را شکر! خدا را شکر! خدا را شکر! خدا را شکر!

بر همه‌ی این توفیقات! بر همه‌ی این افتخارات! بر همه‌ی این نعمت‌ها! بر همه‌ی این نفحات!

(پایان)

پیوندها:

دیدار مسئولان اجرایی و جمعی از اقشار مختلف مردم استان یزد با رهبر انقلاب

تقدیر دفتر رهبر انقلاب از استقبال پرشور مردم استان یزد از رهبر انقلاب

باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*