بایگانی برچسب ها : استاندار

ساعات پایانی حضور آقا در دارالعباده؛ آخرین جلسه

احساس می‌کنم یکی از بهترین بخش‌های عمرم در این چند روز رقم خورد! آقا ۲۲ سال پیش به استان یزد آمده بود، در زمانی که رییس جمهور بود. هنوز رهبر این کشور به این شهر نیامده بود! شاید هیچ مرجع تقلید[ی] هم در زمان مرجعیت به یزد نیامده باشد! بالاترین شخصیت جهان اسلام آمد، آن هم به این زیبایی! زیارتش کردیم آن هم به این سهولت! هم‌غذایش شدیم آن هم بارها و بارها! چفیه‌اش گرفتیم و...! ادامه مطلب »

حضور مقام معظم رهبری در ابرکوه؛ دیدار با نخبگان استان

در حین صحبت نفر هفدهم، کاغذی نوشتم که دست به دست آقای حقانی (دفتر آقا) که ضلع مقابل من نشسته بود برسانند و در آن خواسته بودم اجازه دهند مهدی آذریزدی، پیرمرد مولف کتب داستانی که بر صندلی بین آقای محمدی گلپایگانی (دفتر آقا) و هاشمیان (امام جمعه‌ی رفسنجان) نشسته بود، صحبت کند. این سه نفر به علت بیماری روی صندلی نشسته بودند. در اینجا مجری (محمدی) گفت: آذریزدی هم حضور دارند و بیمارند. ادامه مطلب »

درس انقلاب برای دانشجویان؛ صمیمانه با خانواده‌های شهدا

وقتی رئیس جمهور بودم، نیروگاه زغال سنگی کنار تهران... گفتند: نمی‌توانیم بسازیم. گفتم: آخر چرا؟ یک جمعی را مأمور کردیم، درست کردند. اصلاً در سیلوسازی چیزی نمی‌دانستیم، ولی حالا در سد و سیلو یکی از قدرت‌های بزرگ دنیا هستیم. الان انرژی هسته‌ای داریم. رئیس جمهور محترم و کم‌دان آمریکا بعد از ورود محموله‌ی سوخت هسته‌ای از روسیه به ایران گفته: دیگر چرا غنی‌سازی؟ آن‌ها که سوخت می‌دهند! در ایران هم بعضی که نه به آن اندازه محترمند، نه به آن اندازه کم‌دان ولی همان حرف‌ها [را] می‌زنند! ادامه مطلب »

 روز رای گیری همزمان خبرگان چهارم و شوراهای سوم

*با توجه به رفت و آمد امروزم به میبد و مسافتی که با ماشین استانداری طی کردیم و راننده حساب کرده بود امروز 840 کیلومتر راه را با ماشین طی کردیم. البته رفت و برگشت های به میبد که دراین محاسبه آمده،فقط من انجام دادم. *من امروز فقط ناهار خوردم آن هم در همان مروست، صبحانه و شام نخوردم. ساعت 2 بامداد از گرسنگی خوابم نمی برد. ادامه مطلب »

موفق و سرآمد در تمام جهات/ شوخی‌های شیرین پس از یک روز پرکار و تلخ

حتی اگر با کسی نظر سیاسی متفاوتی داشت، ایشان آرام با او صحبت می‌کرد، ولی خط قرمزش ولایت بود و از ولایت نمی‌گذشت و کوچک‌ترین حرف و کنایه‌ای به آقا زده بشود، اصلا تحمل نمی‌کرد؛ نه اینکه با طرف درگیر شود، اما حرفش را می‌زد. ادامه مطلب »