در ارتفاعات نرسیده به یاسوج در برف و یخبندان جاده گرفتارشدیم، تابلو ها و سطح جاده سفید پوش بود و هیچ وسیله نقلیه ای هم تردد نمی کرد، تلفن همراه هم آنتن نمی داد. وسایل ایمنی و گرم کننده و زنجیر چرخ و .. هم همراه نداشتیم، سوز سرما و وحشت خطر سقوط به دره، در هر لحظه، دل ها را به آسمان گره می زد. به جائی رسیدیم که نه ادامه مسیر ممکن بود و نه امکان بازگشت وجود داشت. به سفارش حاج آقا بچه ها به دعا و توسل مشغول شدند ادامه مطلب »
بایگانی برچسب ها : دعا
دست حاج آقا شفا بخش ، قدمش برکت و نفسش دارو بود
همین که داخل اتاق بابام شد سلام کرد و ناگهان پدرم بعد از مدتها مثل کسی که هیچ ناراحتی ندارد از جایش بلند شد و جلوی حاج آقا ایستاد واحترام کرد. خیلی تعجب کردم. گفتم حاج آقا معجزه کردی؟ بابام خوب شد. ادامه مطلب »