توضیح:
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین یحیی زاده رحمه الله علیه، از روزهای آغازین نمایندگی مجلس در دوره هفتم در سال ۸۳ ، روزانه اقدام به یادداشتبرداری از فعّالیّتهای خودو برنامههایی که در آن حضور داشت(اعمّ از جلسات مجلس یا جلسات اداری، ملاقاتهای مردمی یا با مسؤولان و …) مینمود.
این روزنوشتها که تا قبل از حادثه سکته مغزی ایشان در اسفند ۹۱، ادامه یافت، مجموعهای عظیم حاوی ۵۲ دفتر و حدود ۹ هزار صفحه را سامان داده است و منبعی گرانبها برای شناخت فعّالیّتهای ایشان در کسوت نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی و حکایتگری صادق از روحیّات و انگیزههای آن مرحوم و مبانی نظری اقدامات و مواضع ایشان است.
همچنین این یادداشتها سندی باارزش و مستند پیرامون مسائل مربوط به مجلس شورای اسلامی از آغاز دوره هفتم تا اواخر سال اول دوره نهم و نیز منبعی ذیقیمت برای تدوین تاریخ استان یزد و بویژه شهرستانهای تفت و میبد در حدفاصل سالهای ۸۳ تا ۹۱ است
دوشنبه 22 فروردین 84 [پیگیری های تلفنی]
صبح مثل هر روز، خیلی زود بیدار شدم و مثل هر روز، زود به مجلس رفتم. امروز هرچند مانند غالب دوشنبه ها جلسه علنی نداریم؛ ولی حجم و تراکم کاری من شاید بیشتر از روزهای دیگر باشد.
تا ساعت 9:20 به جاهای مختلفی زنگ زدم. به حسینی (پارلمانی کمیته امداد) زنگ زده، پیگیر نامه هایی از جمله نامه در مورد وام قرض الحسنهای شدم، قرار شد وقتی دهد با آقای نیّری ملاقات و مطرح کنیم. با سازمان مدیریت در مورد کارخانه شیرکوه صحبت کردم. آقای حسینی (پارلمانی سازمان) گفت: شماره نامه بدهید، حتماً بررسی می کنیم. با وزارت جهاد کشاورزی برای چندمین بار در طیّ این دور روز صحبت [کردم] تا وقتی جهت ملاقات با وزیر بدهند که باز گفتند: خبر می دهیم! …
به هر حال در این چند روز، بیشتر از سایر روزها با وزراء و مسؤولان دستگاه ها صحبت کردم…
…
امروز … آقای افروغ [رئیس کمیسیون فرهنگی] … تأکید کرد [مسؤولیّت] رئیس کمیته تحقیق و تفحّص از مشارکت امور زنان [را] باید تو بپذیری که من هرچه خواستم این مسؤولیّت را به گردن … بیندازم، ایشان می گفت: آن صلابت و … که در تو هست، در او نمی باشد و … . من به شدّت از این مسؤولیّت پرهیز دارم و امیدوارم بتوانم از آن فرار نمایم!
پنجشنبه 25 فروردین 84 [سفر به نیر- شبی با شهدا در اسلامیه]
… ساعت 7 صبح به سمت نیر حرکت کردیم… ابتدا به بخشداری رفتیم، سپس همراه بخشدار به خانه معلم آنجا تا در جلسه شورای اداری نیر که فرماندار تفت آقای صلواتی هم حضور پیدا می کرد، حضور یابیم…
بعد از اتمام جلسه شورای اداری با فرماندار و بخشدار به بازدید بهسازی رودخانه نیر که انصافاً شهردار نیر زحمت خوبی هم کشیده بود، رفتیم و بعد از آن به کلانتری آنجا که تازگی رئیس جدید پیدا کرده، رفتیم…
حدود ساعت 2:30 به سمت میبد راه افتادیم. ساعت 4:30 به میبد رسیدیم. بعد از یکی دو ساعت استراحت، غروب … به سمت تفت رفتیم. در مراسم فوت … مادر شهید … شرکت نموده و بعد از آن به اسلامیه رفتیم تا در مراسم شبی با شهداء آنجا که چند دقیقه قبلش از این برنامه مطلع شده بودیم، شرکت کنیم. 3 تن از شهداء گمنام که هفته قبل در نمازجمعه چند شهر از جمله یزد تشییع شده بودند، در مهدیه اسلامیه گذاشته و بعد از مراسم شهید دهقان پور کنار این جنازه ها دعای کمیل قرائت [شد] که من هم همه دعا شرکت داشتم و بعد اصرار کردند چند دقیقه ای صحبت کنم و چنین کردم! ساعت 11:20 صحبت من تمام شد و از آنجا به سمت تفت و میبد حرکت کرده و ساعت 12:20 به خانه رسیدیم.
به هر حال اینکه به صورت اتّفاقی و تصادفی از جلسه شبی با شهداء آگاه شده و به این شکل در این مراسم حضور یافتم، از الطاف خدا می دیدم که انصافاً هم بهره معنوی بسیار خوبی عاید شد. خداوند رفاقت با شهداء را در دنیا و آخرت از ما نگیرد تا ما بتوانیم حظّی ببریم و از پرتو نورافشانی آنها بهره مند گردیم.
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.