توضیح:
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین یحیی زاده رحمه الله علیه، از روزهای آغازین نمایندگی مجلس در دوره هفتم در سال ۸۳ ، روزانه اقدام به یادداشتبرداری از …ادامه مطلب
پنجشنبه 15 اردیبهشت 84 [حضور در زردین]
… طبق قرار ساعت 5:30 به نیر رسیدیم. قرار شده بود از سه روستا (زردین) بازدیدی داشته باشیم. زردین 13 روستای شورادار و 2 روستای بی شورا دارد.
اول، “ربیع آباد” که 50 خانوار و 250 نفر جمعیت دارد، بازدید نمودیم. 2 کیلومتر از راه این روستا نیاز به آسفالت دارد؛ قرار آسفالت گذاشته شد. بعد “باغ میان” رفتیم. 80 خانوار و 300 نفر جمعیت آن است. اینجا هم 200 متر آسفالت، جابجایی تراز برق، ساختن منبع از نیازهای آنجاست.
بعد به روستای “درگل” که نزدیک کوه است و سه کیلومتر جادهای که خرج زیادی دارد و زیرسازی آن هم انجام نشده رفتم. اینجا که در زمستان 30 خانوار در آن زندگی میکنند، در تابستان بسیار شلوغ است. ییلاقیترین روستا دراین منطقه است و با همه محرومیت، منازل بسیار شیکی هم دارد.
یادم آمد هنوز داماد نشده بودم که همراه آقای شیخ محمدحسین زارع (دکتر حائری فعلی) به این روستا آمدهام. مسجد اینجا همان قیافه آن سالها داشت؛ فقط دیوارهای آن سیمان سفید شده بود. گویا 25 سال به عقب برگشتهام … اینجا هم مشکل اصلی آن، جاده است که حتما بیش از 100 میلون تومان پول میخواهد.
نزدیک غروب بود به زردین آمدیم. دراینجا نماز خواندیم… من نیم ساعتی صحبت کردم و مدتی هم مردم مراجعه نموده و با من صحبت کردند. حدود ساعت 10 بود که از زردین راهی میبد شدیم…
از نکات قابل ذکر، شرکت بسیار فعال جوانان در جلسه زردین بود و جلسه آنجا بسیار شلوغ بود وجالب! جوانان هم درمورد اشتغال، ورزشگاه و… مطالباتی داشتند. بخشدار خیلی از برخورد صمیمی من با آنها تمجید نمود.
ضمنا در جلسه زردین، بعضی از مسئولان نیر هم شرکت کرده بودند تا اگر سوالی بود، پاسخگو باشند.
دوشنبه 19 اردیبهشت 84 [بازدید از نمایشگاه کتاب]
صبح زود به سمت مجلس رفتم، قرار شده کمیسیون از نمایشگاه کتاب بازدیدی داشته باشد. وقتی به مجلس رسیدم، این قدر سرم درد میکرد که با وجود آنکه از دیروز ظهر تاکنون چیزی نخورده بودم، به جای صبحانه، رفتم ساعتی استراحت کردم. ساعت 9:20 به همراه چند نفر از اعضای کمیسیون و دو دبیر آن به سمت نمایشگاه راه افتادیم… تاکنون در هیچ یک از برنامههای داخل تهران یا سفرهای خارج از تهران، با این تعداد حضور پیدا نکرده بودیم.
ابتدا به پاویون رفتیم، سپس به غرفه مطبوعات که روزنامهها، خبرگزاریها و … در آن مشغول به فعالیت بودند. تقریباً تمام ما حدود سه و نیم ساعت در این غرفه معطل شدیم. ظاهراً با توجه به ذکر برنامه کمیسیون در دستور هفتگی، خبرنگاران بویژه [خبرنگاران] پارلمانی خود را برای مصاحبه آماده کرده بودند… از من مصاحبههایی گرفتند؛ عجیب اینکه هرجا می رفتم مرا میشناختند و معمولاً مرا به اسم صدا میزدند…
بعد از اینها دوباره به پاویون برگشتیم. قرار شده بود دیداری با وزیر فرهنگ و ارشاد هم داشته باشیم و از گزارش او هم استفاده کنیم. بعد از دقایقی برای نماز رفتیم، به طور اتفاقی آقای خزعلی آنجا بود و جماعت را به او اقتدا کردیم. سپس ناهار خوردیم، دوباره برای جلسه با وزیر نشستی داشتیم…
بعد از این گزارش از غرفه جنبش نرمافزاری- خلیج همیشه فارس- آب، آفتاب دیدن نمودیم. در این مسیر چند بار توسط تلویزیون از ما فیلمبرداری شد و مصاحبههایی (دو مورد) با من انجام شد. در اکثر این قسمت از بازدید، دختر خبرنگار بَزَک کردهای دوش به دوش من حرکت میکرد و کنار من میایستاد تا در پایان از من مصاحبهای بگیرد که من آخر کار از یک لحظه غفلت او استفاده کردم و به سرعت از آنجا خارج شدم…
البته ناگفته نگذارم اینجانب به علت آنچه شنیده بودم که در نمایشگاه دختران بدحجاب زیاد حضور دارند، تاکنون هیچ گاه به این نمایشگاه نیامده بودم و امروز هم هرچند از ساعت 10، نزدیک به 6 ساعت آنجا بودیم؛ ولی تقریباً از هیچ غرفه کتاب دیدن نکردیم. لازم به یادآوری است نرفتن من به زیارت حضرت زینب نیز به همین دلیل بوده است؛ یعنی بدحجابی و بیعفتی و … که نقل کردهاند. حال شام رفتن من کی صورت پذیرد، نمیدانم.
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.