مشق خدمت 8 الی 11 مرداد 84 –

شنبه 8 مرداد 1384

درد شدید!

صبح … به شدت کمرم درد می کرد، نمی توانستم عادی راه بروم، ضمنا شب هم حدود دو ساعت بیشتر نخوابیده بودم. لهذا اولین برنامه ای که هر چند قول شرکت نداده بودم ولی مایل به شرکت بودم، یعنی حضور در جمع کارشناسان آب منطقه ای برای صدور مجوز جهت کارخانه داروسازی لغو کردم.

روز آبی یا آبکی!

غیر از جلسه مرتبط با آب که لغو کردم ساعت 9:15 جلسه ای با حضور آقا محمدی (آبفای استان یزد) و امام جمعه و آبفای میبد برگزار می شد که با حدود 5 دقیقه تاخیر شرکت کردم.

در این جلسه قرار شد مسئله آب شهیدیه تا آخر سال کاملاً حل شود،… در مورد آب حسن آباد قرار شد آن 15 نفر که اشتراک می خواهند، مشکلشان حل گردد. در مورد سهمیه آب کوثر میبد قرار شد نامه ای مشترک به آب منطقه ای یزد بنویسیم.

ضمنا معلوم شد با تلاش من که بعد از سالها، آن هم در خرداد با امضاء توافق نامه موجب شدم فاضلاب میبد هم در زمره فاضلابهای استان که امسال بودجه 1/362 میلیاردی دارد، قرار بگیرد. امسال 310 میلیون تومان قرار داده شده است.

… این جلسه پربار ساعت 10:30 پایان یافت.

باز هم آب!

با همان محمدی (آبفا یزد) و ماشین او به سمت یزد حرکت کردیم تا من به جلسه آب منطقه ای بروم.

ساعت 11:10 آنجا رسیدم، این جلسه در پی جلسه آبفار در تفت و به پیشنهاد سعیدآبادی (مدیرکل آبفار) و با حضور او انجام می شد،  مدیرکل آب منطقه ای، فرماندار تفت، بخشدار نیر و سایر مسئولان مربوطه هم بودند.

در این جلسه سه ربعه، معلوم شد آب منطقه ای برای حفر چاه مورد بحث دو سال اخیر در سخوید، موافقت کرده است. برای آب شواز هم تصمیمات تکمیلی (بعد از جلسه در آن منطقه که دو ماه قبل برگزار نمودیم) انجام شد، سایر موارد هم گفته شد.

باز هم برگشت به یزد!

در این هفته و در این چند روز بعضی روزها چندبار به یزد رفت و برگشت داشتم امروز هم یکی از این روزها بود. در 14 ماه گذشته از این جهت، هرگز این تعداد رفت و آمد نداشته ام و بهر حال در این چند روز رکورد را شکستم.

یکشنبه 9 مرداد 1384

کمیته ارشاد و تبلیغات [از کمیسون فرهنگی]

ساعت 4:30 تشکیل و بعضی از اعضای دیگر کمیسون هم حضور داشتند، بنده چون منشی کمیته هستم، مشغول نوشتن در دفتر مخصوص شدم و نتوانستم در این دفتر چیزی بنویسم.

آقای زرگر تاریخچه ای از چگونگی تشکیل ستاد احیاء امر به معروف ارائه کرد، معلوم شد از دو سال قبل رهبر از آقای قرائتى خواسته بعد از احیاء نماز و زکات به این کار بپردازد و تأکید بر احیائی بودن این ستاد داشته. مسئول آن آیت الله جنتی است و برای هر وزارتخانه شورای امر به معروف و … داشته باشند. ولی چون قانونی نشده معمولاً اجرا نکرده اند.

آقای زرگر گفت رهبر نظرش این بوده که همه مردم مثل نماز باید در این مورد اهتمام داشته باشند؛ هر کسی بگوید و رد شود و نایستد و برای مردم جا بیفتد که اگر چنین نکنند، اشرار مسلط می شوند.

جلسه کمیته ساعت 5:45 اتمام یافت.

دوشنبه 10 مرداد 1384

چه لذتی دارد!

هنوز هم عطش مطالعه دارم، مجله ای آقای اختری رئيس کمیته ارشاد و تبلیغات که من هم امسال عضو هیئت رئیسه آن هستم داده بود تا مطالعه و نظر بدهم، 90 صفحه بود قبلاً پراکنده مطالعه کرده بودم. امروز وقتی نشستم 5 ساعت پشت سر هم، یکسره مطالعه و کیف کردم! چه لذت بخش بود! دیگر یادم رفت دکتر گفته بود بعد از هر نیم ساعت، چند دقیقه ای هم شده، قدری راه بروم.

سه شنبه 11 مرداد 1384

جلسه 128 [مجلس هفتم] روز تجلیل از خاتمی (آخرین روز ریاست جمهوری خاتمی)

امروز جلسه منتظر خاتمی بود و از اول صبح خیلی جلسه جدی نبود، خاتمی هم شتاب داشت تا وقتی به مجلس می آید، سخنرانی کند و برود ریاض برای تشییع فهد!

خاتمی راس ساعت 8:28 صحبت شروع کرد و افتخار کرد شروع کارش مثل هر رئیس جمهور در مجلس بوده و به عنوان اولین رئیس جمهور اتمام کارم نیز در مجلس است. بعد از مجلس تجلیل کرد و از سه رئیس سه مجلس، آقای ناطق، آقای کروبی، آقای دکتر حداد عادل ستایش کرد و گفت قرار بود ناهار آخر نه شام آخر میهمان مجلس باشم که تقدیر، چیزی دیگر بود. (ایشان قرار است برای تشییع فهد به ریاض برود و بعد از حدود دو ساعت اقامت در آنجا برگردد تا در تنفیذ فردا هم باشد.)

بعد گزارش خود را قرائت کرد که عملکرد دولت درباره ی پنج سال برنامه ی سوم بود.

پایان سخنرانی خاتمی 10:21

حداد تدوین برنامه چهارم توسعه را از کارهای خاتمی شمرد که توفیق اجرای آن به عهده دولت جدید است، همچنین به سیاست تنش زدایی خاتمی که موفقیت خاتمی بوده آن هم با سه اصل عزت، حکمت و مصلحت بوده است.

ساعت 10:31 عدد حضار 254 نفر

حداد: ما برای آقای خاتمی آرزوی موفقیت و سلامت داریم و اطمینان داریم که ایشان با دولت آینده هم همکاری خواهند نمود.

ادامه جلسه 11:30

نیم ساعت تنفس داده شد ولی یک ساعت طول کشید.

عجب بچه بازی

خاتمی بیرون که رفت قرار بود روی پله ها با نماینده ها عکس بگیرد، آن قدر فشار آوردند که چند بار نزدیک بود او و حداد از پله ها به پایین سقوط کنند. من هم بیشتر برای تماشا رفته بودم و از این کردار بدم می آمد در جمع بودم.

آمار ها …

همه از آمار خاتمی ناراحت بودند، آمار های مختلفی که او داد معمولاً هیچکس قبول نداشت. مرتب داشتند متلک می گفتند … یکی می گفت: مردی که بعد از سه ماه ازدواج و مدتی مسافرت به خانه برگشته بود، دید درب خانه اش تنبک می زنند، پرسید چه خبر است؟ گفتند خانم زائيده، گفت: تنبک نزنید. رفت داخل گفت: خانم مگر سه ماه بیشتر است با هم ازدواج کردیم؟ گفت: قبول داری سه ماه است با من ازدواج کردی؟ -بله. -قبول داری من سه ماه است با تو ازدواج کرده ام؟ گفت: بله. گفت: قبول داری سه ماه است با هم زندگی می کنیم؟ گفت: بله. گفت: سه تا سه ماه = نه ماه. آن هم آمد بیرون، گفت: تنبک بزنید، آمار درست است.

باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*