چکیده اجلاسیه اول و دوم مجلس هفتم (دو سال اول [فعالیت مجلس هفتم]) به آقای قربانی (هیئت رئیسه) به صورت محرمانه تقدیم شده که ایشان بعضی مواردش را به من گفت... مأموریّت خارج از کشور نداشتهام؛ مرخّصی استعلاجی نداشتهام؛ مرخّصی استحقاقی یک روز به خاطر سفر خاتمی به یزد یک روز هم سفر کمیسیون به مشهد داشتهام. ادامه مطلب »
روزنوشت های نمایندگی
کدام استقلال؛ کدام پیروزی
به پیشنهاد آقای ابوطالب، فیلم "کدام استقلال؛ کدام پیروزی" ساخته آقای دهنمکی به نمایش درآمده است. من که به کمیسیون [فرهنگی] میروم... ادامه مطلب »
برگهایی از دفتر دوازدهم- خرداد 85
مردم حق دارند؛ مردم راست میگویند؛ مردم دستشان به دیگران نمیرسد، گوش ما را میگیرند! خدایا به ما صبر و استقامت بده؛ قدرت خدمت بیمنّت عطا کن؛ ظرفیّت و حوصله و سعه صدر و تواضع عنایت کن. خدایا بگذار در اینجا سیلی بخوریم که در قیامت از سیلیهای تو آزاد باشیم. یا ربّ ارحم ضعف بدنی و رقّة جلدی. ادامه مطلب »
بازنشر چفیههای آقا
فردی پشت تلفن گفت: از دفتر رهبرم! ایشان نامه شما را خوانده، سلام رساندهاند، تشکر کردهاند، چفیههایی که خواستی دستور دادند خدمت شما بدهیم! ... در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود، تلفن قطع کردم... ادامه مطلب »
این الرجبیون
خدای من چه کرده ای یا چه کرده ام که به این روزم نشانده ای؟ ! آنهم به زور ! زیرا خودت می دانی که این وضعیت را اصلا دوست ندارم ! ولی مثل این که مجبورم اینطور باشم. آیا می شود تکانم دهی؟! تغییرم دهی؟! آیا می توانم امیدوار باشم؟! آیا نمی بایست ناامید باشیم؟! خدای رئوف، رهایم نکن... ادامه مطلب »
یحییزاده تعطیلات نوروز خود را چگونه سپری کرد؟
وقتی میخواستیم [جهت خروج از زیارتگاه هویزه] سوار [اتوبوس] شویم، [فردی] آمد و با تندی رو به فدایی کرد و گفت: شما با مجلس ششم چه فرقی دارید؟ چون شنیدم حدّاد زنگ زده که اتوبوسهای شما بتواند داخل محوّطه اینجا که ما به هیچ ماشینی اجازه نمیدهیم وارد شود، وارد گردد! خانواده شما با دیگران چه فرقی دارد؟ آن، از پولهایی که میگیرید؛ این هم این کارهایتان! و ماشین هم مثل دوره قبل میگیرید و ... ! ادامه مطلب »
خواب عجیب
... بعد از یکی دو ساعت خواب، خواب وحشتناکی دیدم. خواب میدیدم مرده بودم، دفن شده بودم در قطعهای که برای روحانیون در نظر گرفته بودند و اول مدفون آنجا، من بودم؛ و بعد در عالم خواب، خودم داشتم بالای قبرم برای خودم فاتحه میخواندم! ادامه مطلب »
آخرین ثبت نام- بخش آخر
امشب نماز شب بیشتر از هر شب چسبید و حالا میفهمم من که سالها دنبال نیامدن به این عرصه بودم، دست قدرت الهی مجدداً مرا به این عرصه کشاند و بالاخره سرنوشت این بود. خدا کند بعد از این بتوانم بهتر خدمت کنم. ادامه مطلب »
زیارت ثامن الحجج
هنوز از پله های هواپیما پایین نیامده بودم و پیاده نشده بودم که اشکم سرازیر شد، اصلاً کنترلش نداشتم، خیلی منکسر بودم، حتی در مدت طولانی که بیش از نیم ساعت طول کشید و در صف تحویل امانت (کیفم) به واحد امانتداری بودم، با وجودی که در این سرمای شدید و پرسوز و در حالی که زیر پای ما هنوز برف سنگین یکی دو روز قبل بود، در عین حال سوز و عطش زیارت حضرت فروننشست و مستمراً ریزش اشک ادامه یافت! ادامه مطلب »
آخرین ثبتنام- بخش چهارم
تأکید نمودم باید به دنبال مراعات ارزشها باشیم. من (اگر دنیا داشته؛ اگر آخرت) 8 سال نماینده بودهام و حالا زشت است که برای چند رأی، اخلاق زیر پا گذارم؛ اسراف انجام بدهم؛ آبروی کسی بریزم؛ تخریب کنم و... ! ... قرار شد در هفته آینده با همین جمع، جلسهای داشته باشم؛ قرار شد آنها نقطهنظرات خود را در مورد فردی به عنوان مسؤول ستاد و همچنین مسؤول نظارت و کنترل جهت جلوگیری از بداخلاقیها [توسّط هواداران] (مسؤول حراست) و ... به اینجانب ارایه کنند. ادامه مطلب »