در سفری باتفاق حاج آقا یحیی زاده و طلبهها به مشهد مقدس به اردوی زیارتی رفته بودیم.
یک شب هنگام سحر با چند نفر از طلاب هم وعده شدیم به طرف حرم برای اقامه نماز برویم.
در بین راه که میرفتیم پای یکی از طلاب در چاله ای رفت و افتاد. او را بلند کردیم و به طرف حرم حرکت نمودیم,در راه از او میپرسیدیم که پایت درد میکند؟
میگفت: کمی درد دارد. تا این که به حرم رسیده و بعد از نماز و زیارت به مسافر خانه برگشتیم.
درد پای طلبه شدید و شدید تر میشد و ورم کرده بود. به آقای یحیی زاده اطلاع دادیم و باتفاق ایشان سریع بیمار را به بیمارستان برده و با گرفتن عکس و معاینه پزشک, پایش را گچ گرفتند.
بعد از گچ گرفتن پا به طرف مسافر خانه حرکت کردیم .وقتی از ماشین بیرون آمدیم و من داشتم کمک میکردم که از ماشین پیاده شود حاج آقا رفت و سریع یک فرغون را از داخل مسافرخانه آورد و داخل آن پتو گذاشت و با دست خودشان فرغون را به طرف ماشین آوردند که این طلبه سوار آن شود.
طلبه خیلی خجالت میکشید که تو فرغون بنشیند.
بالاخره با اصرار فراوان، حاج آقا دسته های فرغون راگرفتند و تا مسافر خانه بردند.
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.