صبوری

امروز نوبت او بود ، یک روز هم نوبت ماست.
صبح روز دوشنبه 24 خرداد ماه 75 بود یکی از طلبه های پایه اول به نام مهدی اثنی عشری از پشت بام حوزه پائین افتاد و از دنیا رفت ( به علت راه رفتن در خواب ).
اون شب ، شب تلخی بود. من اولین نفری بودم که اومدم بالای سر جسد خدا بیامرز مهدی!
صبح که می خواستم به حاج اقا خبر بدم نمی دونستم چیکار کنم!
آخه من بزرگترین طلبه خوابگاهی بودم.
یه دونه 5 ریالی پیدا کردم رفتم کیوسک تلفن بیرون حوزه به حاج آقا زنگ زدم، یکی از دوستان طلبه هم همراه من بود.
اتفاقاً خود حاج آقا گوشی برداشت.
گفتم حاجی آقا ، مهدی حال مساعدی نداره، اگه ممکنه تشریف بیارید حوزه !
درست دم اذان صبح بود!
حاج آقا نماز صبحش رو تو مسجد قلعه فیروزآباد خونده بود واومد.
وقتی اومد دم حوزه و نگاهش افتاد به جسد مهدی اثنی عشری که وسط حوزه بود. یه دستش را گذاشت کنار چهارچوب درب ورودی حوزه ، یک سکوت مرگباری کرد و چند لحظه نشست و فرمود:« انا لله و انا الیه راجعون »
بعد از جاش بلند شد یه آه کشید که صدای آه دلسوخته اش را همه اطرافیان شنیدند، سپس فرمود : امروز نوبت او بود و یک روزهم نوبت ماست.
درست روز چهار شنبه 1/21/ 1392 برای تشییع جنازه حاج آقا، تابوت ایشون را گذاشتند همان جایی که جسد مهدی افتاده بود.
فارغ التحصیل و مدرس حوزه علمیه میبد

باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*