خدای بزرگ چه می شد همه سال رمضان باشد! حالا می خواستی قدرش بدانیم ارزشش ببینیم فوقش فقط یک ماه از سال رمضان نمی بود نه آنکه…! خدایا نمی گویم نمازم را، روزه ام را، نه نه! نماز و روزه چیز دیگری است که من آن را ارائه نکرده ام بل می گویم، نخوردن و نیاشامیدنم! دهان بستنم، خم و راست شدنم را بپذیر! «یا من یقبل الیسیر» ای خدایی که کم و ناچیز ها را نیز می پذیری و قبول می کنی و امید است که این اعمال ما در این ماه که صورتکی از نماز و روزه داشته است بپذیری! «یعفو عن الکثیر» ای خدایی که از گناهان زیاد و بزرگ می گذری از خطا های فراوان من که به محاسبه ناید، بگذر! بگذر! تو را به یک صائم واقعی یک قائم حقیقی، فرزند معصوم ام ابیها (س)، اعمال ما را بپذیر از گناهان من درگذر! ادامه مطلب »
بایگانی برچسب ها : نماینده مجلس
پایان دوازدهمین دفتر
جالب و قابل توجه اینکه این دفعه، ظاهرا اسرائیل هم بازی آمریکا خورده است!، آنچه مهم است این است که آمریکا در پی تشکیل خاورمیانه جدید است و همه این کشتارها که بوسیله سرباز خط مقدم آمریکا (=اسرائیل) انجام می شود در همین راستا تحلیل می شود. ادامه مطلب »
عملکرد دو سال آغازین خدمت
چکیده اجلاسیه اول و دوم مجلس هفتم (دو سال اول [فعالیت مجلس هفتم]) به آقای قربانی (هیئت رئیسه) به صورت محرمانه تقدیم شده که ایشان بعضی مواردش را به من گفت... مأموریّت خارج از کشور نداشتهام؛ مرخّصی استعلاجی نداشتهام؛ مرخّصی استحقاقی یک روز به خاطر سفر خاتمی به یزد یک روز هم سفر کمیسیون به مشهد داشتهام. ادامه مطلب »
برگهایی از دفتر دوازدهم- خرداد 85
مردم حق دارند؛ مردم راست میگویند؛ مردم دستشان به دیگران نمیرسد، گوش ما را میگیرند! خدایا به ما صبر و استقامت بده؛ قدرت خدمت بیمنّت عطا کن؛ ظرفیّت و حوصله و سعه صدر و تواضع عنایت کن. خدایا بگذار در اینجا سیلی بخوریم که در قیامت از سیلیهای تو آزاد باشیم. یا ربّ ارحم ضعف بدنی و رقّة جلدی. ادامه مطلب »
بازنشر مصاحبه غلامعلی حداد عادل
آقای یحییزاده یک نماینده نمونه بود؛ انسانی ساده زیست، با اخلاق و خدمتگذار به مردم، مورد علاقه مردم و بسیار باهوش بود که جز خدمت به اسلام و انقلاب و کشور و مردم، به خصوصی مردم حوزه انتخابیه خود دغدغه ديگری نداشت. ادامه مطلب »
این الرجبیون
خدای من چه کرده ای یا چه کرده ام که به این روزم نشانده ای؟ ! آنهم به زور ! زیرا خودت می دانی که این وضعیت را اصلا دوست ندارم ! ولی مثل این که مجبورم اینطور باشم. آیا می شود تکانم دهی؟! تغییرم دهی؟! آیا می توانم امیدوار باشم؟! آیا نمی بایست ناامید باشیم؟! خدای رئوف، رهایم نکن... ادامه مطلب »
یحییزاده تعطیلات نوروز خود را چگونه سپری کرد؟
وقتی میخواستیم [جهت خروج از زیارتگاه هویزه] سوار [اتوبوس] شویم، [فردی] آمد و با تندی رو به فدایی کرد و گفت: شما با مجلس ششم چه فرقی دارید؟ چون شنیدم حدّاد زنگ زده که اتوبوسهای شما بتواند داخل محوّطه اینجا که ما به هیچ ماشینی اجازه نمیدهیم وارد شود، وارد گردد! خانواده شما با دیگران چه فرقی دارد؟ آن، از پولهایی که میگیرید؛ این هم این کارهایتان! و ماشین هم مثل دوره قبل میگیرید و ... ! ادامه مطلب »
خواب عجیب
... بعد از یکی دو ساعت خواب، خواب وحشتناکی دیدم. خواب میدیدم مرده بودم، دفن شده بودم در قطعهای که برای روحانیون در نظر گرفته بودند و اول مدفون آنجا، من بودم؛ و بعد در عالم خواب، خودم داشتم بالای قبرم برای خودم فاتحه میخواندم! ادامه مطلب »
نطق 17 بهمن 1384
نزدیک به سه سال مجبور شدیم داوطلبانه تعلیق را بپذیریم، پروتکل الحاقی را عمل کنیم، فراتر از آن به هر بازرس آژانس اجازه دهیم تا حتی از بعضی بخشهای نظامی و کارگاههای خصوصی مردم بازدید و بازرسی کند. 1033 صفحه گزارش دادیم، 1400 نفرروز بازرسی را اجازه دادیم، سخاوتمندانهترین همکاریها در چارچوب پادمان، پروتکل و فراتر از آن تحت عنوان دسترسیهای شفافساز تحمل نمودیم. دولت ما اعلام کرد حاضریم در غنیسازی هر کشوری را به عنوان شریک بپذیریم. کدام کشور دنیا تا این حد دربهای سریترین اماکن خود را به روی شما گشوده است؟ البته همه این موارد در آن ایام شاید برای اعتمادسازی به نحوی لازم بود. اما بعد از همه این مسائل بیشتر معلوم شد آمریکا و اروپا مثل همیشه دروغ میگویند و سه سال ما را سرکار گذاشتهاند. معلوم شد حال که به این شکل نسبت به کارهای پژوهشی و تحقیقی ما دلهره دارند و به همین بهانه میخواهند راه اندیشیدن را از ما بگیرند، دیری نخواهد پایید که بگویند اصلاً نفس کشیدن شما برای دنیا خطر دارد و شما حق حیات ندارید. ادامه مطلب »
آخرین ثبت نام- بخش سوم
اعتراف می کنم، اگر کافر بودم، با آنچه که در 9/10/90 برایم اتفاق افتاد به خدای واحد قادر ایمان می آوردم، واقعاً عرفت الله بفسخ العزائم![1] من که به هیچ وجه باور نمی کردم مجدداً ثبت نام نمایم! من که مدتها بود قاطعانه این تصمیم و عزم جزم گرفته بودم، من که بدترین دعوت، دعوت برای ثبت نام مجدد برای مجلس می دانستم من که...! بالاخره برخلاف امیال و اهواء خود و برخلاف عزم جزم خود و تصمیم خود، ثبت نام کردم و واقعاً باید در همین اتفاق اذعان و اعتراف نمایم که ما هیچ کاره ایم! قدرت دیگری هست، قدرت لایزالی هست، خدایی هست! ادامه مطلب »