همواره در هر مشکلی، به آقا توسل جستهام؛ بارها در ناامیدیها، با تمسک به این حبل الله المتین، مشکلم را حل کردهام. اصولاً اگر در اوج مشکلی که همه چیز فراموشم شده باشد، نام حضرت یادم بیاید، همان وقت مطمئن میشوم که مشکلم حل میشود. اگر هم آقا دعوت کند و بتوانم به پابوس او بروم، امید و نور رجائی در قلبم روشن میگردد که مدتها تحت تاثیر آن قرار میگیرم. ادامه مطلب »
بایگانی برچسب ها : مشهد
ساعات پایانی حضور آقا در دارالعباده؛ آخرین جلسه
احساس میکنم یکی از بهترین بخشهای عمرم در این چند روز رقم خورد! آقا ۲۲ سال پیش به استان یزد آمده بود، در زمانی که رییس جمهور بود. هنوز رهبر این کشور به این شهر نیامده بود! شاید هیچ مرجع تقلید[ی] هم در زمان مرجعیت به یزد نیامده باشد! بالاترین شخصیت جهان اسلام آمد، آن هم به این زیبایی! زیارتش کردیم آن هم به این سهولت! همغذایش شدیم آن هم بارها و بارها! چفیهاش گرفتیم و...! ادامه مطلب »
سفرنامه زیارت کوتاه مشهدالرضا
از چند ماه قبل، بعد از اینکه تصمیم قطعی گرفتم در این دوره چهار ساله، حتی الامکان و در شرایط عادی به خارج حتی عمره و حج نروم (حتی عمره و حج غیر مرتبط با نمایندگی ومجلس ومرتبط با شؤون روحانیت)؛ به هرحال از آن موقع تصمیم گرفتم در فاصلههای کوتاه، دو، سه ماه یک بار، به زیارت حضرت امام رضا علیه السلام بروم. آن هم به شکلی که از وقت من که باید برای مردم صرف کنم، چیزی خرج نکنم؛ یعنی همان سفرهای چندساعته به مشهد. ادامه مطلب »
چهارشنبه 22 تیر 1384 – در آستانۀ ورود به مشهد مقدس
یا امام رضا علیهالسلام مملکتم! مجلسم! رییس جمهور جدید! مشکلات! احمدی نژاد! دولت آینده! مردم! مطالبات مردم! نامردی بعضی قلم به مزدها! روزنامه ها! رسانه ها! یا امام رضا علیهالسلام آمریکا! دشمنان تا بن دندان مسلح ما! مسائل هستهای ما!.... ادامه مطلب »
حاج آقا دسته های فرغون را گرفتند و تا مسافر خانه بردند
بعد از گچ گرفتن پا به طرف مسافر خانه حرکت کردیم .وقتی از ماشین بیرون آمدیم و من داشتم کمک میکردم که از ماشین پیاده شود حاج آقا رفت و سریع یک فرغون را از داخل مسافرخانه آورد و داخل آن پتو گذاشت و با دست خودشان فرغون را به طرف ماشین آوردند که این طلبه سوار آن شود. طلبه خیلی خجالت میکشید که تو فرغون بنشیند. بالاخره با اصرار فراوان، حاج آقا دسته های فرغون راگرفتند و تا مسافر خانه بردند. ادامه مطلب »