توضیح:
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین یحیی زاده رحمه الله علیه، از روزهای آغازین نمایندگی مجلس در دوره هفتم در سال ۸۳ ، روزانه اقدام به یادداشتبرداری از …ادامه مطلب
سه شنبه 10 خرداد 84
… امروز آمار تعداد جلسات کمیسیون [فرهنگی] تا [جلسه] 66 – نه امروز که [جلسه] 70 است- … ارایه شد …
تنها کسی که هیچ غیبتی نداشته، من بودم…
پنجشنبه 12 خرداد 84
يك بار در تلویزيون ديدمت!
به مجلس چهلم كه رفتم يكي از بستگان آن مرحومه كه ايستاده بود، گفت: امروز بعد از اخبار، شما را درتلویزيون ديدم و ذكر خير شما بود؛ به هرحال يك بار هم شما را در تلویزيون ديدم و خوشحال شدم.
برنامه “مجلس و مردم” كه ساعت 2.45 از شبكه اول پخش شد، سه نطق پيش از دستور اين هفته را چند دقيقهاش پخش كرد كه از نطق من نيز مقدمه اوليه آن درمورد ماه خرداد به عنوان اولين نطق از اين سه نطق پخش شد.
البته در اخبار يزد، تلویزيون مرا زياد نشان داده كه گاهي موجب نگراني بعضی شده و البته موجب خوشحالي عده ديگري هم شده. البته قطعاً آنچه از من نشان داده كمتر از یک پنجم اخبار ارسالي مربوط به من توسط خبرنگاران و حتماً كمتر از يك دهم فعاليتهاي ميبد و تفت من ميباشد.
… ظهر كه ميشود به نماز جمعه ميروم. اين هفته، دومين هفته پياپي است كه نماز جمعه توسط حاج آقاي نبيپور، برگزار ميشود. در نماز جمعه متوجه میشوم…کاغذی حاوی اطلاعیهای که سخنرانی بین الصلاتین مرا اعلام نموده [توزیع شده است].
19 دقيقه سخنراني ميكنم. تسلط دفعه قبل را ندارم. عمده محور سخنرانيام، انتخابات 27 خرداد (رياست جمهوري) است؛ درعين حال كه به نظرم، سخنرانيام حرارت و گرمي و طراوات و شادابي لازم ندارد ولي مردم در حين سخنرانيام با تكبير صحبتهايم را تأييد ميكنند.
طبق معمول تا حدود ساعت 3 به سخنان و سؤالهاي مراجعين گوش ميدهم…
شنبه 14 خرداد 84
باز هم رکنآباد!
در مسجد جامع ركنآباد مجلس بزرگداشت امام برگزار ميشد. نماز در آنجا اقامه نمودم و سپس حدود بيست دقيقه، صحبت كردم كه روحانيت آنجا هم از صحبت از دل برآمده من، بسيار تشكر كردند. غبطه و حسرت خوردم كه چرا در نماز جمعه نتوانستم با اين ادبيات و منطق در اين موضوع صحبت كنم!
حاجیآقا بیا ببین جوانها از شما چی میخواهند؟!
از مسجد كه بيرون آمدم، حدود ده نفر جوان، ايستاده بودند. آقاي ميري گفت: بيا ببين اين جوانها چه ميخواهند؟ [با خود] گفتم در وقت انتخابات حتماً ميخواهند تأكيد كنند كه ما در انتخابات شركت نخواهيم كرد! (آخر چند روز پيش، يكي از … گفت: وقتي آقای… پرسيده به كي رأي ميدهي، گفتم برو از كسي كه رأي ميدهد بپرس؛ من كه اصلاً رأي نخواهم داد.) به هرحال در همين فكرها بودم كه سخنگوي اين جمع گفت: بله حاجي آقا ما ميخواهيم بگوييم شما مال خودت نيستي! مال مردمي! پس چرا با موتور و تنها به ركنآباد ميآيي! بگذار با ماشين… من هم به شوخي گفتم: من مثل اعراب جاهليت كه وصيت ميكردند شترشان را با آنها دفن كنند، بايد وصيت كنم موتورم با من دفن كنند و اجازه دهيد تا آن زمان، اين موتور با من باشد! …
بزرگداشت امام
باز هم در مراسم مسجد صاحب الزمان مهرجرد كه آقاي فرشاد جهت بزرگداشت چهارصد شهيد ميبد و امام، جلسه داشت، شركت كردم اين برنامه تا 11.40 [شب] طول كشيد. بعد به همه آش ميدادند كه من دو سه قاشق خوردم.
بيراهه رفتم!
بعد از مراسم با همان موتور به خيال اينكه راه نزديك ميكنم از راهي رفتم كه سر از حسنآباد درآوردم. از آنجا به سمت بيده و به سمت خانه برگشتم؛ البته بعد از دويست، سيصد متر رفتن، متوجه شدم كه راه، عوضي ميروم؛ ولي گفتم حالا كه چنين شده، دراين ساعت كمي از وضع و حال شهر هم باخبرشوم بد نيست. به هرحال ساعت 12.35 شب به خانه رسيدم.
یکشنبه 15 خرداد 84
بار عام!
امروز به چند گروه وقت دادهام که در خانه آنها را ببینم؛ آنها از مدّتی قبل وقت میخواستند…
… از نکات جالب امروز اینکه [در] تفت مرا حامی دکتر احمدینژاد و میبد [حامی] دکتر قالیباف معرفی کردهاند. البته من هنوز هم رأی خودم را خبر ندارم؛ فعلاً رأی من بین سه گزینه از هشت گزینه دور میزند. تا دقیقه 90 همچنان فرصت باقی است!؟
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.