جمعه 20 خرداد 84
بار عام!
قرار شده از ساعت 6,30 در سیدقنبر حضور یابم تا مردم مراجعه کنند و مسائل خصوصی خود را بیان کنند. رأس ساعت میروم؛ حدود 20 زن و مرد آمدهاند و تا وقت نماز 60-70 نفر را اینطوری پاسخ میدهم. نماز هم با وجود حضور شیخ محمدعلی فاضلی، من اقامه میکنم؛ بین دو نماز هم 10 دقیقهای به اصرار او در مورد اهمیت انتخابات صحبت میکنم.
پرسش و پاسخ!
10 دقیقه به 9 شروع میکنم و 11,10 بعد از دو ساعت و ربع همه سؤالات را پاسخ میدهم؛ تازه بعد از پاسخها هم نیم ساعتی باز مراجعهکننده دارم و حدود ساعت 12 به خانه برمیگردم!
چند نکته از آن جلسه:
* سؤالات بیشتر انتخاباتی بود؛ ولی من اول جلسه تأکید کردم که جلسه من تبلیغات نیست؛ من برای مسائل دیگری جلسه گذاشتهام!
* سؤالاتی از کاندیداها شده بود. گفتم در مورد کاندیداها در پایان جلسه حرف میزنم و چنین کردم. در مورد هاشمی – قالیباف – لاریجانی – احمدی نژاد که مور سوال مردم بود، صحبت کردم؛ در مورد هر یک از آنها ویژگیهای برجسته و بعضی از صفتهای آنها را گفتم و وقتی در مورد احمدی نژاد صحبت کردم، محکم تکبیر گفتند. در این چند روز من به عنوان حامی احمدی نژاد شناخته شدهام و به شدّت ستاد او در تفت و میبد فعال گردیده است!
* من برای مراجعین خصوصی نوبت قرار دادم تا هر کسی طبق نوبتی که آمده با من حرف بزنم و جایی نشستم که زنها در یک گوشه و مردها در گوشه دیگر (بدون اینکه در منظر و مرئی همدیگر باشند) و یکی از زنها و یکی از مردها را جواب دادم.
شنبه 21 خرداد 84
خدا را شکر!
از حدود ساعت 11 تا 1 حدود دو ساعت از سپاه تا حوزه – همین صد متر – طی کردم (به صورت پیاده)؛ چون مرتب مردم در خیابان و پیادهرو مراجعه و مشکلات خود را بیان میکردند! حتی گاهی زنها مراجعه میکردند. به هر حال خیلی خجالت کشیدم؛ ولی خدا را شکر کردم که در دسترس هستم!
…
خدا مرگم بده!
بارها و بارها از همان اوایلی که انتخاب شدم، به دوستان ستادی و همکار تأکید نمودم مواظب باشند اگر چیزی جایی گرفتهاند و نسیه بوده، پول آن فراموش نشود و ما مدیون کسی نباشیم! البته آن دفعه هم که رأی نیاوردم به همین شکل کاملاً تأکید نمودم.
ولی هر از چندی مسائلی میشنوم که آرزوی مرگ میکنم. امروز هم وقتی پیاده از مقابل سپاه به حوزه علمیه میآمدم، ماشینی نگه داشت؛ جوانی که فرزند خردسالش هم همراهش بود، پیاده شد. ضمن احترام و ادب گفت: من سه هزار و پانصد تومان طلب داشتم و هرچه به … در این مدّت گفتم او کاری نکرده است؛ الآن هم برای گرفتن آن نیامدهام؛ فقط گفتم بگویم که مدیون نباشم.
من به شدّت معذرتخواهی نمودم و 5 هزار تومان به او دادم. گفت: اینکه اضافی است؛ گفتم: فردا تولد حضرت زینب است؛ اضافی، عیدی به این کوچولوی شماست!
به هر حال امید دارم هر کس کاندیدا میشود، بتواند جلوی این بیانضباطیهای مالی در ستادش بگیرد! ما که آن همه خون دل خوردیم؛ آن همه گفتیم؛ باز هم اینطور مواردی را مواجه میشویم! خدا رحم کند به کسانی که … !
یکشنبه 22 خرداد 84
یادش به خیر!
حدود بیست سال در مسجد قلعه امامت نمودهام؛ در این مدت خیلی دقت کردهام که بیشتر از سایر مساجد به مسجد قلعه نروم؛ ولی وقتی چند روز قبل تعدادی گلایه کرده بودند که تا به حال سه بار مسجد دوازده امام فیروزآباد رفته ولی مسجد قلعه این تعداد نیامده، من تصمیم گرفتم به مسجد قلعه بروم و لهذا امشب نماز آنجا رفتم. عشا را با اصرار، من امامت کردم و بعد در فضایی صمیمی، نیم ساعتی در مورد انتخابات صحبت کردم؛ جلسه بدی نشد! خدا را شکر!
…
مخفی نماند!
دیدید گاهی چند روزی بدون اینکه آدم خودش، علتش بفهمد، یک دفعه به غذای خاصی یا فرد خاصی و یا … علاقه پیدا میکند! بله بله! یکی دو روز است خیلی تمایل به شهادت پیدا کردهام؛ البته این از همان نوع تمایلاتی است که ذکر کردم، خیلی ریشه ندارد! ولی “اگر دردم دوا میشد، چه میشد؟!” اللهم ارزقنا.
همین جا اعلام میکنم، … وصی شرعی من است؛ بعضی بدهیهای مرا میداند، عمل میکند؛ نوشتههای مرا فقط او باید در نشر یا عدم نشرش تصمیم بگیرد؛ در مورد مسائل مالی کمکهایی که نمودهام و منابع آن هم باید خیلی با احتیاط عمل کند؛ اگر لازم نشد، هیچکدام مطرح نکند؛ اگر لازم شد، کار سخت میشود!
به هر حال مردم بدانند این سیّد در این مدت، سعی وافری نمود که سطح زندگی، تغذیه و … حتی بدتر از قبل داشته باشد و خودش فکر میکند موفق بوده است!
چهارشنبه 25 خرداد 84
یک روز به یاد ماندنی [دیدار طلاب و دانشآموزان میبدی با مقام معظم رهبری]
… جمعیّت بسیار زیاد بود؛ موج میزد؛ آنها جا نداشتند؛ سر و صدا زیاد بود؛ فشار میدادند؛ بلند میشدند؛ هُل میدادند؛ خیلی عجیب بود. ساعت 10,05 قرائت قرآن شروع شد و بعد بلافاصله مداحی.
رهبر معظم ساعت 10,40 تقریباً وارد شد. 17-18 دقیقه در مورد حضرت زینب که یکشنبه میلادش بود و در مورد مقام زن سخنرانی کرد و بعد 25 دقیقه در مورد انتخابات و … سخنان غرّایی و بسیار مهمّی نمود.
از جملات مهم (نقل به مضمون):
- کاندیداها هر شعاری میخواهند بدهند؛ لفّاظی کنند؛ ولی قانون اساسی و مطالبات مردم، معلوم است؛ باید این کارها را انجام دهند.
- من همواره مطالبات رهبری و نظام را به همه رؤسای جمهور گفتهام و یک لحظه هم خالی از این مسؤولیت نداشتهام؛ بعداً هم همین کار خواهم کرد. البته بعضی رؤسای جمهور، بیشتر و بعضی،
کمتر، خواستهها را اجابت کردهاند و بعضی هم در مواردی اصلاً به ادلهای نخواستهاند.
- دوستان اگر بحث در مورد کاندیداها دارند و کینهای ایجاد شده، روز جمعه روز انتخابات بعد از رأی دادن، این کینهها را دفن کنند! هر کسی به هر کس خواست، رأی بدهد؛ کار به رأی دیگری نداشته باشد.
- وزارت کشور و نظّار شورای نگهبان باید کاملاً مواظب باشند این امانت، سالم به اهلش رسد؛ هر یک رأی، یک امانت الهی است.
به هر حال این سخنرانی مهم حدود 45 دقیقه طول کشید.
…
اصولگرایی!
از کلمه فوق، حالم به هم میخورد! به اسم اصولگرایی 4 – 5 نفر کاندیدا شدهاند؛ همه خواص و عوام ناراحت هستند که با این تشتّت، آخرش هاشمی و معین ممکن است به دور دوم برسند. حدّاد دخالت میکند، همه میخواهند، روزنامهها مقاله نوشتهاند، شریعتمداری کیهان پیشنهاد میدهد در مسجد، یکی – دو روز حبسشان کنند شاید متنبّه شوند؛ ولی هیچ افاقه نمیکند. هر دلسوزی میگوید، میخواهد؛ ولی فایده نمیکند. مردهشور این نوع اصولگرایی که توأم با چنین ریاستطلبی است بشورد. من که دلم گرفته است. اگر خدا کمک نکند و مثلاً همه اینها حذف شوند باید همه خود را زنده به گور کنند. خدایا…
باز نشر محتوا با ذکر منبع " تارنمای فرهنگی مرحوم یحیی زاده" مجاز می باشد.